« شاهد »
هر آن فردي كه با من،كينه ور بود
تلاش و كوشـش آن ، بي ثمر بود
كه من از خودكفايي منعم هستم
تمام كارم از دستـم ، هنـر بود
مرا آن كينه ور ، نـتوان زمين زد
از آنكه كينه ور، خود بي هنر بود
به كار شور و شري ، پي نـبردم
كجا يك كار من پُر شور و شر بود
مرا كاري به كار كس نـباشد
سر كارم ، به دست دادگر بود
خداوندا تو خود گر شاهد هستي
مرا بر غير تو ،كي يك نظر بود
مرا با خلق تو ،بد خصلتي نيست
بسا خصلت زِ خلقت كينه ور بود
هرآنكس با بشر بي حرمتي كرد
به حرمت كي بشرشد،كاش خر بود
طريق آدمـي ، پُـر ارزش آمد
طريق و فعل خر ، كلاً خطر بود
هر آن فردي هدايت يافت از حق
هدايتگر ، به افراد بشـر بود
هر آنكس معني دين را نـفهميد
به محراب دعا ، مانند خر بود
هر آنكس معني دين خوب فهميد
به كار دين و ايمان معتبر بود
هر آنكس دين و تقوا بيشتر داشت
چرا قوت دلش ،خون جگر بود
هر آنكس دين و تقوا ، را ندانست
مداماً دست او در گنج و زر بود
طفيل هستي حق ، ما كه هستيم
نـبايد از حقيقت ، بي خبر بود
خداونـدا ! تو دينـي آفريـدي
زِ دين خود چي ات ،ازما نظر بود
حسن در راه دين بسيار كوشيد
بسا ديدم كه از راهت بدر بود
٭٭٭
حسن مصطفایی دهنوی
درودهایم تقدیمتان
مانا باشید
🌷🌹