فانوس

در مسیر عشق تو،راه را گم کرده ام
برق چشمان تورا،فانوس راهم کرده ام
من همان شب گرد رویا های تو
در مسیر عشق تو،راه ها گم کرده ام
من همان شبگرد شب های تو ام
بد گرفتار شدم در دامنت
چه کنم ، منه دیوانه که باز
من اسیرم در نگاه عاشقت
راه ها گم کرده بودم تا تو را پیدا کنم
لحظه ای من در شبی ، در خیالم دیده ام
دیده ام دوری ز من ، اما ز هر نزدیکتری
دیده ام از دام من، تو خواهی بپری
در هیاهوی زمانه تا تو را دیدم من
چشم دل بر همه عالم بِگِرِفتم من
دیده ام با دیده ات چشمک پرانی میکند
عشق با ما گویی انگار غریبی میکند
من همان شبگرد بودم در میان کوچه ها
تا تو را دیدم ز خود بی خود شدم
کوچه بر کوچه بگشتم تا تو را پیدا کنم
شاخه ای گل در نثارت میکنم
این نگار را ببین مست و دیوانه شده
در نگاه عشق او زهره ای زیبا شده
کس نداند که نگارا چه کند در پی عشق
اخر انگار که او زهره ماه شده
چشم دنیا را ببین به انتظارت میکشن
همه در زانوی غم سرمه بر چشم میکشن
من همان شبگرد بودم در میان کوچه ها
ز وقتی با من شدی گل نثارم میکنن
در هیاهوی زمانه تا تو را دیدم من
چشم دل بر همه عالم بِگِرِفتم من
دیده ام با دیده ات چشمک پرانی میکند
عشق با ما گویی انگار غریبی میکند