سه شنبه ۶ آذر
|
دفاتر شعر موسی ظهوری آرام(آرام)
آخرین اشعار ناب موسی ظهوری آرام(آرام)
|
آنجا
با شنیع ترین شیوه
راه که بر بانگ خروسهای بی وعده بستند
مرغ بودن
ترجیح خروسهایی شده
که بر بر آمدن سحر
بانگ بر می آوردند
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام دوست خوبم من هم همین نظر را برای شعرت داشتم نمبتوانی جنسیت را در شعرت از بین ببری . و بسیار مشهود است و شما دو جنس را با هم مقایسه کردی و این تم غالب شعرت است نه بانگ.... البته حتمن شما به عنوان نویسنده نظرتان درست است ولی من به عنوان خواننده نظرم و برداشتم این چنین بود همیه در نوشته سعی میشود جنسیت و شخصیت افراد با هم در ترازو قرار نگیرند . البته خودت بهتر از هر کسی میدانی که چه بنویسی ببخش که برات نوشتم | |
|
سلام دوست خوبم ممنون که نوشتی هرجنسی از هر نوعی به اقتضای وجود واجد ویژگیهایی است که جنس مخالف فاقد آن است مثلا در اغلب موارد جنس ماده قابلیت فرزند زدایی را دارد یا خروس توان خواندن را دارد نه مرغ اگر در نوشته ای به این ویژگی اشاره شود منظوررجحان یک جنس بر دیگری نیست علاوه براین ما اینجا با شعر سر قرارداریم و استعاره و نماد | |
|
بله! تفاوت دلیل بر برتری نیست... | |
|
درود بر رفیق هم تبار و عزیزم یک دنیا سپاسگزارم از حضور پرمهر و نظرات ارزنده ات ارج گذار این همه لطف هستم | |
|
درود رفیق. یک شعر کوته وقتی چندوجهی میشود و از هر وجه معنای والایی را به ذهن متبادر می سازد، ارزش و تعالی می باید. رسیدن به چنین شعر والایی ممکن نیست مگر برخواسته از دانش واژگانی عمیق باشد. از شرح مبسوط تان که نشانه ی این تسلط بود و دربردارنده محتوای مفید، بی به نوبه خود نهایت سپاسگزارم | |
|
سلام جناب محمدی رفیق خوبم سپاسگزارم از همراهی پرمهرتان امیدوارم شایستگی این همه لطف را داشته باشم به این رفاقت و حضور افتخار می کنم و بی نهایت قدر دادم | |
|
سلام جناب آخوندی عزیز بسیار سپاسگزارم از حضور سبزتان و خرسندم که دوست داشتید | |
|
سلام بسیار سپاسگزارم از حضور شریفشان سرکار خانم طالب زاده | |
|
سلام جناب مینا باد سپاسگزارم از حضور سبزتان | |
|
درود پالایشی در پای شعر ندیدم جز نظرات دوستان و اساتید بسیاری از شعرهای زیبا هستند که ،خوانده و یا نقد نمی شوند ،اما اشعار گیراتر و قویتر قاعدتا در جذب مخاطب موفق عمل میکنند این جانب ،با توجه به شخصیتی که برای سرایندگان قائلم در پای اشعار حضور پیدا میکنم و کوته نگاشتی پیوست میکنم ،نه خود شعر! اگر شاعری موفق ترین و درخشان ترین ادیب جهانی نیز باشد ، تا معتقد بر اصالت فکری و شخصیتی و سطح قابل قبول تربیت و اندیشه ی او نباشم هرگز در پای شعرش نخواهم بود ...
حضرت عالی نیز بیاموزید نخست اندیشیده و بعد سخنان نارسای خود را ملغمه کرده و به ادیبان گرانقدر نسبت دهید!
| |
|
سلام مجدد سرکار خانم طالب زاده گرامی از اینکه خاطر مبارک مکدر شد پوزش می طلبم و در تایید فرمایش شماعرض کنم که ادب دوست به از دانش( دولت )اوست و هر چند که مرسوم نیست شاعر به تفسیر شعرش بپر دارد لازم می بینم که با توجه به مسائل پیش آمده مطالبی رآ در مورد شعر و کلید واژه آن یعنی بانگ خروس و جایگاه ویژه اش در اساطیر و دین عرض کنم خروس در ایران باستان جایگاه ویژه ای دارد وما به کرات در نوشته های نویسندگان واعتقاداتی که هنوز از ایران قدیم چه بعد از اسلام وچه در دوران اسلامی وجود داشته است می توانم به جایگاه خروس ونقش آن در زندگی روزانه ایرانیان پی ببریم .
خروس همواره پرنده ای مقدس وایزدی معرفی شده است.
خروس نماینده سروش در گیتی است. او سپیده صبح را از دور می بیند وآن را خبر می دهد. به همین سبب معتقدند، خروس دشمن دیو خواب "بوشاسیا " است وبوشاسیا، اهریمنی است که نمی گذارد مردم بیدار شوند وبه سوی سپیده ومهر پیش از فراز آمدن خورشید نمازگزارند ....خروس با دیدن سپیده، فرارسیدن روز وبه دنبال آن بالاآمدن خورشید را بانک می دهد.
دیو بوشاسب (بوشاسیا) دیو خواب وتنبلی مفرط است. خروس در باورهای ایرانی پاسبان شب است ودر سپیده دم صبح با دیو خواب وتنبلی بو شاسیا مبارزه می کند تا مردم را بیدار نگاه دارد.
برخی دیوها درباورهای ایران باستان دارای جنسیت زن یا مرد بوده اند و احتمالا بوشاسب، یک دیو زن است (به نظر نگارنده به دلیل فریبندگی و وسوسه، آن به دیو زن مشهور شده است) وبه دارنده دست های دراز موصوف است .هنگامی که خروس در بامداد می خواند ، او همه کوشش خود را به کار می برد که جهان را در خواب نگه دارد. سحرگاهان پلک ها را سنگین می کند وبدین سان مردم را از برخاستن ورفتن به سر کار باز می دارد.
پلوتارخس نویسنده بزرگ در کتاب خود درباره شکست ومرگ کوروش صغیر در جنگ با بردارش اردشیر وپیروزی کاریا سردار اردشیر می نویسد که اردشیر به پاداش پیروزی خروسی را به سردارش کاریا هدیه بخشید تا هنگام جنگ سر او را به نیزه خود بر افرازد.
این طور به نظر می رسد که به دلیل این که اعتقاد داشتند خروس نوید دهنده سپیده صبح است و رفتن تاریکی را خبر می دهد خوش یمن است ومی تواند خبر پیروزی برای سپاه را به ارمغان بیاورد. وبدین ترتیب خروس در پیشاپیش سپاه می توانست نمادی از پیروزی را در مقابل دشمنان آنان تجلی کند.
در داستان کیومرث در کتاب تاریخ بلعمی درباره نقش خروس در ایران باستان اینچنین آمده است:
"آنگاه ماریه (مشیانه) از ماری (مشیا) فرزندی آورد، کیومرث او را سیامک نام کرد واین سیامک پدر ملوک بوده است، چون او را پیش پدر آوردند ، از غایت نکویی او به ماریه گفت: این را سخت نیکو دار که دروی نیکویی بزرگست ودر آنجا که او را دارای خروس سفید با ماکیان بدار تا دیوان او را گزند نتوانند کردن مادرش شاد شد وآن سخنان قبول کرد و.... دیوان آگاه شدند که پدر همه پادشاهان خواهند بودن ، با تدبیر هلاکش کردند، ماری [یک مار] را گرفتند ودر آن خانه افکندند که سیامک بود .چون خروس سفید مار را بدید بانک می کرد. نیاسود ، مادر غلام آگاه شد این بیوقت بانک می کند، چیزی باشد، چراغ آوردند ، چون بنگریست مار سهمناک بدید. مار را کشتند ...."
وبدین ترتیب در متون تاریخی ایران، به نقش خروس در راندن ودور کردن دیوان وبدی ها پرداخته شده. چنانکه در بندهش به نقش خروس وهمیاریش با سگ اشاره شده است.
در بندهش کتاب پهلوی آمده است : "آفریدگان مادی آن دو ،سگ وخروس ، به از میان بردن دروج با سروش یارند."
از جمله نام های ذکر شده در متون به جا مانده از ایران باستان می توان به موارد ذیل اشاره کرد :
سرَاُشاوَرِزَ sraosavarezaاسم مرکب ومذکر است ، به معنای فرمانبردار کوشا ، خدمت گذار سروش ، جز نخست سرَاَشَه sraosa به معنی مطیع ، فرمانبردار از ریشه sru سر، فرمان بردن واطاعت کردن جزء دوم از ریشه varez وَرزِ، ورزیدن ، کار کردن ، انجام دادن .
این ترکیبی با صفت ولقب پَرُدرش parodars یا خروس نیز هست.
پَرُدرش parodars، صفت است به معنای دوربین ، دور بیننده، تیزگر. این نام در اوستا به عنوان یک صفت ولقب یا نام مذهبی برای خروس است. در گزارش پهلوی نیز paro-dars پَرُدرش آمده است معنی پیش بین یا دوربین که صفت خروس است ... در پهلوی صورت پَرُدرش oarodarsih به معنای پیش بینی است. صفت است برای کسی که از پیش از قصد ونیست بد ارواح ودیوها آگاه می شود .
کهرتاس kahrkatasنام دیگری است که به مرغ پَرُدرش یا خروس داده اند . شاید این واژه اصوات باشد وبه موجب صوت وبانگ خروس، این پرنده به تحقیر وتمسخر چنین نامیده شده که اشاره به مردم بد زبان یا هرزه زبان پَرُدرش را کَهرکتاس می نامند.
در ترجمه پهلوی وندیداد ،کَرک kark آمده که به معنی مرغ خانگی است. در اوستا به صورت کَهرکاسَه kahrkasa= کرکس به نظر می رسد . در فرهنگ های فارسی نیز کَرک ، را مرغ خانگی وماکیان نوشته اند .
خروس از مصدر خرئوس khraos(khrus=)در آمده که در اوستا به معنی خروشیدن است.
در مورد خروس در اوستا بسیار سخن رفته است ودر باب هدیه دادن خروس به موبدان ودر ثواب صدقه دادن گوشت آن به موبدان تا آنجا که وعده بهشت داده شده است.
اما در مورد بانگ بی موقع خروس روایات مختلفی ذکر شده است در مینوی خرد ومنابع پهلوی آمده است که نباید او را کشت و فال بد ندارد زیرا که بانگ می دهد که در آن خانه دروجی راه یافته وخروس طاقت آن را ندارد که آن دروج را بازدارد ومرغ را به یاری می طلبد و باید که آن مرغ وخروس را نگاه دارند تا آن دروج را بزند ودر آن خانه او را راه ندهند.
در برخی از روایات باستان بانگ بی موقع خروس را بدیمن دانسته اند ومعتقدند باید سریع سر بریده شود زیرا صاحب آن کشته خواهد شد یا بلایی دامن گیر خانواده او خواهد شد. خواند میر درکتاب خود به روایت مرگ کیومرث که پس از بانگ نابهنگام خروس در هنگام عبادت شام از دنیا رفت اشاره می کند. علاوه براین در تاریخنامۀ طبری روایتی از کیومرث آمده که بنیانِ اعتقادی مردم را در شوم بودن بانگ بی هنگام خروس، به ویژه در زمان غروب خورشید را نشان می دهد.
«... پس کیومرث برفت. چون از حد فرزندان خویش بیرون آمد، وقت نماز پیشین بود. یکی خروس سفید دید بر میان راه ایستاده و یکی ماکیان در عقب وی، و ماری [یک مار] پیش خروس آمده، آهنگ وی کرد و خروس بر مار حمله کرد و به غلبه، او را همی زد و هرگاه که مار را بزدی، بانگ خوش کردی. پس دیدار و بانگ و حرب او کیومرث را خوش آمد. گفت: از مرغان این عجب مرغی است. بر جُفت خویش اِیدون مهربان که دشمن را ازو دور همی دارد و با او حرب همی کند، چون فرزندان آدم، طبع او با طبع مردم نزدیک است. پس کیومرث آن مار را بکُشت و آن مرغ بدان مقدار الهامی که او را بود به نشاط بانگی کرد.کیومرث را سخت خوش آمد. طعامی که داشت پاره ای پیش وی انداخت. آن مرغ سر بر زمین گرفته منقار بر آن همی زد و آن جُفت خویشتن را خواندن گرفت و از آن هیچ نخورد تا آن ماکیان فراز آمد و آن علف بخورد. کیومرث این هنر و طبع سخاوت که اندر وی دید گفت: به فال نیک است که من به طلب دشمن روم و از دشمنان فرزند آدمی یکی مار است. این مرغ با مار حرب همی کرد و این فرخ مرغی است و به فال نیک است و داشتن وی واجب. چون از آن حال که همی شد بپرداخت، خروس و ماکیان ببرد نزد فرزندان و گفت: این را نیکو دارید. طبع این با طبع آدمی نزدیک است و به فال نیک است. و اهل عجم خروس را و بانگ او را به وقت، خجسته دارند، خاصه خروس سفید را و اِیدون همی گویند که به هر خانه که این مرغ باشد دیوان در آن خانه در نیایند و بانگ خروس را به نماز شام بد دارند و به فال نیک ندانند. از آن بود که چون کیومرث را کار به آخر رسید نالان شد. آن خروس که وی را بود، نماز شام بانگ کرد و هرگز بدان وقت آن بانگ نشنوده بودند. همه گفتند چه شاید بودن؟ بدین وقت چون بنگریدند، کیومرث مرده بود. پس از آن سبب بانگ خروس را بدان وقت به فال بد گرفتند. تا امروز خداوندان اخبار گویند که خروس که بدان وقت بانگ کند، خداوند خروس آن خروس را بکُشد آن بد از او درگذرد و اگر نکُشد در بلا افتد.»
وبه همین دلیل برخی بانگ بی وقت خروس را بد یمن دانسته اند.
اما خروس جایگاه ویژه ای در دین اسلام دارد هر چند که در قرآن نامی از خروس برده نشده است اما مفسران بر اساس روایات خروس را از چهار پرنده ای می دانند که حضرت ابراهیم (ع) برای به یقین رسیدن در مورد زنده شدن مردگان انتخاب کرد .
بر اساس روایات اسلامی پیامبر در شب معراج خروس بسیار سفید وبزرگی را در عرش دیده است. بنا بر تفسیر طبری، حضرت محمد (ص) به هنگام رفتن به معراج، ضمن ذکر ویژگی هایی از مشاهدۀ خروس سفید در آسمان چهارم چنین گوید: «در آسمان چهارم مرغی را دیدم سپیدتر از عاج، بر مثال خروهی (خروسی) و پای او بر هفتمین طبقۀ زمین بود و سر او را دیدم در زیر هفتم آسمان….و من از جبرئیل پرسیدم که این چه مرغی است بدین عظیمی؟ جبرئیل علیه السلام گفت: این خروهی سپید است و خدای عزوجل او را بدین گونه آفریده است و شبی دو بال خویش را باز کند و بانگ کند. جملۀ خروهان زمین آواز بشنوند…. و چون پیامبر (ص) آن خروه را بدیده بود، چون به زمین آمد همواره خروه سپید داشتی و گفت: هر آنجا که خروه سپید باشد بر اهل آن خانه جادویی کار نکند و دیوان از آنجا پرهیز کنند…»
بنابراین عادت نگهداری خروس در خانه به منظور پاک نگهداشتن فضای خانه از دیوان و نیروهای اهریمنی سابقه ای دیرینه دارد. اما خوش یمن بودن خروس در نزد ایرانیان باستان تا جایی است که بزرگترین معبران در علم تعبیر خواب نیز دیدن آن را به بخت سفید وخوش یمنی تفسیر می کنند. با توجه به مطالب فوق و اطلاع از نماد و استعاره در شعر و تلفیق اسطوره و واقعیات معاصر میشود برداشت و قضاوت درست تری از شعر داشت
منبع :
خواند میر، جلد 1
اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج2،وندیداد
اوستا ،جلیل دوستخواه ،جلد 2 ،فرگرد 18
فرهنگ ایران باستان ، پورداوود ،ابراهیم
وندیداد ،رضی ،هاشم ،جلد 2
تاریخ طبری جلد 1 | |
|
بنده حرفم را در رساترین حالت درد زدم آنان که کنه نور دارند به پا می خیزند و ازین تلنگر نکته ی نیکش را میگیرند و دیگری .... با دیگری کاری نداشتم.
باشد سر جایش | |
|
درود. این ادبیات در شان یک بانو نیست علی الخصوص که بانوان ایران که با دو فرهنگ بزرگ ایران و اسلام گلشان را سرشته اند. بماند که اینجا سایت شعر ناب است و انتظار دیگری از فرهیختگان ادیب می رود. | |
|
سلام دوست خوبم جناب قلیچ خانی یک دنیا س÷اسگزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود
مبین مشکلات جامعه