سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 6 آذر 1403
    25 جمادى الأولى 1446
      Tuesday 26 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        سه شنبه ۶ آذر

        بانگ

        شعری از

        موسی ظهوری آرام(آرام)

        از دفتر در سوک باران نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۵۳ شماره ثبت ۹۱۶۰۵
          بازدید : ۱۰۰۳   |    نظرات : ۳۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر موسی ظهوری آرام(آرام)

        آنجا
        با شنیع ترین شیوه
        راه که بر بانگ خروسهای بی وعده بستند
        مرغ بودن
        ترجیح خروسهایی شده
        که بر بر آمدن سحر
        بانگ بر می آوردند
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹ ۰۸:۲۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود
        مبین مشکلات جامعه خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۴۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد حسین اخباری
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۱۳
        باسلام
        زیباست
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۲۱
        سلام استاد
        سپاس بیکران
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۴:۱۸
        سلام
        در مواردی بازتاب‌های منفی از طرف بانوان عزیز در مورد شعر دیدم که لازم می دانم عرض کنم که موضوع اصلا جنسیت و ماسکولیسم نیست و بر موضوع بانگ تاکید شده
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۲۱
        سلام دوست خوبم
        من هم همین نظر را برای شعرت داشتم
        نمبتوانی جنسیت را در شعرت از بین ببری . و بسیار مشهود است و شما دو جنس را با هم مقایسه کردی و این تم غالب شعرت است نه بانگ....
        البته حتمن شما به عنوان نویسنده نظرتان درست است ولی من به عنوان خواننده نظرم و برداشتم این چنین بود
        همیه در نوشته سعی میشود جنسیت و شخصیت افراد با هم در ترازو قرار نگیرند .
        البته خودت بهتر از هر کسی میدانی که چه بنویسی
        ببخش که برات نوشتم
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۱۰
        سلام دوست خوبم ممنون که نوشتی هرجنسی از هر نوعی به اقتضای وجود واجد ویژگیهایی است که جنس مخالف فاقد آن است مثلا در اغلب موارد جنس ماده قابلیت فرزند زدایی را دارد یا خروس توان خواندن را دارد نه مرغ اگر در نوشته ای به این ویژگی اشاره شود منظوررجحان یک جنس بر دیگری نیست علاوه براین ما اینجا با شعر سر قرارداریم و استعاره و نماد
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۴۱
        سلام بر شاهرخ دوست داشتنی خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۴۱
        سلام
        با کمال احترام به نظر تمامی دوستان بنظرم هیچ جنسیت زدگی در این اثر وجود ندارد
        و مشکل از آنجاییست که ما عموما مسائل را صفر و صد،
        سیاه و سفید میبینیم.
        جابجا کردن صفات برای نشان دادن خفقانِ ظلمت که جنسیت زدگی نیست..
        در چنین ایامی که مشت های گره کرده سرشان زیر گیوتین ستم رفته هرکسی میتواند به هر شکلی تقیه کند.
        همانا که داشته ایم در بسیاری از عملیات ها برای انجام ماموریت در سراسر جهان مردانی خودشان را شبیه زن کرده اند یا برعکس.

        از صحبت یاران دمشقم ملالتی پدید آمده بود. سر در بیابان قدس نهادم و با حیوانات انس گرفتم.

        تا وقتی که اسیر فرنگ شدم و در خندق طرابلس با جهودانم به کار گل بداشتند.

        یکی از رؤسای حلب که سابقه‌ای میان ما بود گذر کرد و بشناخت و گفت: ای فلان! این چه حالت است؟!

        گفتم: چه گویم:

        همی‌گریختم از مردمان به کوه و به دشت

        که از خدای نبودم به آدمی پرداخت

        قیاس کن که چه حالم بود در این ساعت

        که در طویله نامردمم بباید ساخت

        پای در زنجیر پیش دوستان

        به که با بیگانگان در بوستان

        بر حالت من رحمت آورد و به ده دینار از قیدم خلاص کرد و با خود به حلب برد و دختری که داشت به نکاح من در آورد به کابین صد دینار.

        مدتی بر آمد، بدخوی ستیزه روی نافرمان بود. زبان درازی کردن گرفت و عیش مرا منغّص داشتن.

        زن بد در سرای مرد نکو

        هم در این عالم است دوزخ او

        زینهار از قرین بد زنهار

        وَ قِنا رَبَنا عذابَ النّار

        باری زبان تعنّت دراز کرده همی‌گفت: تو آن نیستی که پدر من تو را از فرنگ باز خرید؟

        گفتم: بلی! من آنم که به ده دینار از قید فرنگم باز خرید و به صد دینار به دست تو گرفتار کرد.

        شنیدم گوسپندی را بزرگی

        رهانید از دهان و دست گرگی

        شبانگه کارد در حلقش بمالید

        روان گوسپند از وی بنالید

        که از چنگال گرگم در ربودی

        چو دیدم عاقبت خود گرگ بودی

        بسیار دیدم بخاطر چنین حکایتی از استاد ملک سخن آنرا در این جامعه زن ستیز خوانده اند
        این همان نگاه غیر متعدل است که در اجتماع امروزی شاهد آن هستیم
        امیدوارم با کنار زدن شعارهای دفاع از حقوق زن یا مرد،
        این دو مخلوق از هم رانده شده را به هم برگردانیم!
        سحر غزانی
        سحر غزانی
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۵۹
        بله!
        تفاوت دلیل بر برتری نیست...
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۱۳
        درود بر رفیق هم تبار و عزیزم
        یک دنیا سپاسگزارم از حضور پرمهر و نظرات ارزنده ات
        ارج گذار این همه لطف هستم
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۰۷
        سلام مجدد سرکار خانم طالب زاده گرامی از اینکه خاطر مبارک مکدر شد پوزش می طلبم و در تایید فرمایش شماعرض کنم که ادب دوست به از دانش( دولت )اوست و هر چند که مرسوم نیست شاعر به تفسیر شعرش بپر دارد لازم می بینم که با توجه به مسائل پیش آمده مطالبی رآ در مورد شعر و کلید واژه آن یعنی بانگ خروس و جایگاه ویژه اش در اساطیر و دین عرض کنم
        خروس در ایران باستان جایگاه ویژه ای دارد وما به کرات در نوشته های نویسندگان واعتقاداتی که هنوز از ایران قدیم چه بعد از اسلام وچه در دوران اسلامی وجود داشته است می توانم به جایگاه خروس ونقش آن در زندگی روزانه ایرانیان پی ببریم .

        خروس همواره پرنده ای مقدس وایزدی معرفی شده است.

        خروس نماینده سروش در گیتی است. او سپیده صبح را از دور می بیند وآن را خبر می دهد. به همین سبب معتقدند، خروس دشمن دیو خواب "بوشاسیا " است وبوشاسیا، اهریمنی است که نمی گذارد مردم بیدار شوند وبه سوی سپیده ومهر پیش از فراز آمدن خورشید نمازگزارند ....خروس با دیدن سپیده، فرارسیدن روز وبه دنبال آن بالاآمدن خورشید را بانک می دهد.

        دیو بوشاسب (بوشاسیا) دیو خواب وتنبلی مفرط است. خروس در باورهای ایرانی پاسبان شب است ودر سپیده دم صبح با دیو خواب وتنبلی بو شاسیا مبارزه می کند تا مردم را بیدار نگاه دارد.

        برخی دیوها درباورهای ایران باستان دارای جنسیت زن یا مرد بوده اند و احتمالا بوشاسب، یک دیو زن است (به نظر نگارنده به دلیل فریبندگی و وسوسه، آن به دیو زن مشهور شده است) وبه دارنده دست های دراز موصوف است .هنگامی که خروس در بامداد می خواند ، او همه کوشش خود را به کار می برد که جهان را در خواب نگه دارد. سحرگاهان پلک ها را سنگین می کند وبدین سان مردم را از برخاستن ورفتن به سر کار باز می دارد.

        پلوتارخس نویسنده بزرگ در کتاب خود درباره شکست ومرگ کوروش صغیر در جنگ با بردارش اردشیر وپیروزی کاریا سردار اردشیر می نویسد که اردشیر به پاداش پیروزی خروسی را به سردارش کاریا هدیه بخشید تا هنگام جنگ سر او را به نیزه خود بر افرازد.

        این طور به نظر می رسد که به دلیل این که اعتقاد داشتند خروس نوید دهنده سپیده صبح است و رفتن تاریکی را خبر می دهد خوش یمن است ومی تواند خبر پیروزی برای سپاه را به ارمغان بیاورد. وبدین ترتیب خروس در پیشاپیش سپاه می توانست نمادی از پیروزی را در مقابل دشمنان آنان تجلی کند.

        در داستان کیومرث در کتاب تاریخ بلعمی درباره نقش خروس در ایران باستان اینچنین آمده است:

        "آنگاه ماریه (مشیانه) از ماری (مشیا) فرزندی آورد، کیومرث او را سیامک نام کرد واین سیامک پدر ملوک بوده است، چون او را پیش پدر آوردند ، از غایت نکویی او به ماریه گفت: این را سخت نیکو دار که دروی نیکویی بزرگست ودر آنجا که او را دارای خروس سفید با ماکیان بدار تا دیوان او را گزند نتوانند کردن مادرش شاد شد وآن سخنان قبول کرد و.... دیوان آگاه شدند که پدر همه پادشاهان خواهند بودن ، با تدبیر هلاکش کردند، ماری [یک مار] را گرفتند ودر آن خانه افکندند که سیامک بود .چون خروس سفید مار را بدید بانک می کرد. نیاسود ، مادر غلام آگاه شد این بیوقت بانک می کند، چیزی باشد، چراغ آوردند ، چون بنگریست مار سهمناک بدید. مار را کشتند ...."

        وبدین ترتیب در متون تاریخی ایران، به نقش خروس در راندن ودور کردن دیوان وبدی ها پرداخته شده. چنانکه در بندهش به نقش خروس وهمیاریش با سگ اشاره شده است.

        در بندهش کتاب پهلوی آمده است : "آفریدگان مادی آن دو ،سگ وخروس ، به از میان بردن دروج با سروش یارند."

        از جمله نام های ذکر شده در متون به جا مانده از ایران باستان می توان به موارد ذیل اشاره کرد :

        سرَاُشاوَرِزَ sraosavarezaاسم مرکب ومذکر است ، به معنای فرمانبردار کوشا ، خدمت گذار سروش ، جز نخست سرَاَشَه sraosa به معنی مطیع ، فرمانبردار از ریشه sru سر، فرمان بردن واطاعت کردن جزء دوم از ریشه varez وَرزِ، ورزیدن ، کار کردن ، انجام دادن .

        این ترکیبی با صفت ولقب پَرُدرش parodars یا خروس نیز هست.

        پَرُدرش parodars، صفت است به معنای دوربین ، دور بیننده، تیزگر. این نام در اوستا به عنوان یک صفت ولقب یا نام مذهبی برای خروس است. در گزارش پهلوی نیز paro-dars پَرُدرش آمده است معنی پیش بین یا دوربین که صفت خروس است ... در پهلوی صورت پَرُدرش oarodarsih به معنای پیش بینی است. صفت است برای کسی که از پیش از قصد ونیست بد ارواح ودیوها آگاه می شود .

        کهرتاس kahrkatasنام دیگری است که به مرغ پَرُدرش یا خروس داده اند . شاید این واژه اصوات باشد وبه موجب صوت وبانگ خروس، این پرنده به تحقیر وتمسخر چنین نامیده شده که اشاره به مردم بد زبان یا هرزه زبان پَرُدرش را کَهرکتاس می نامند.

        در ترجمه پهلوی وندیداد ،کَرک kark آمده که به معنی مرغ خانگی است. در اوستا به صورت کَهرکاسَه kahrkasa= کرکس به نظر می رسد . در فرهنگ های فارسی نیز کَرک ، را مرغ خانگی وماکیان نوشته اند .

        خروس از مصدر خرئوس khraos(khrus=)در آمده که در اوستا به معنی خروشیدن است.

        در مورد خروس در اوستا بسیار سخن رفته است ودر باب هدیه دادن خروس به موبدان ودر ثواب صدقه دادن گوشت آن به موبدان تا آنجا که وعده بهشت داده شده است.

        اما در مورد بانگ بی موقع خروس روایات مختلفی ذکر شده است در مینوی خرد ومنابع پهلوی آمده است که نباید او را کشت و فال بد ندارد زیرا که بانگ می دهد که در آن خانه دروجی راه یافته وخروس طاقت آن را ندارد که آن دروج را بازدارد ومرغ را به یاری می طلبد و باید که آن مرغ وخروس را نگاه دارند تا آن دروج را بزند ودر آن خانه او را راه ندهند.

        در برخی از روایات باستان بانگ بی موقع خروس را بدیمن دانسته اند ومعتقدند باید سریع سر بریده شود زیرا صاحب آن کشته خواهد شد یا بلایی دامن گیر خانواده او خواهد شد. خواند میر درکتاب خود به روایت مرگ کیومرث که پس از بانگ نابهنگام خروس در هنگام عبادت شام از دنیا رفت اشاره می کند. علاوه براین در تاریخنامۀ طبری روایتی از کیومرث آمده که بنیانِ­ اعتقادی مردم را در شوم بودن بانگ بی ­هنگام خروس، به ویژه در زمان غروب خورشید را نشان می ­دهد.

        «... پس کیومرث برفت. چون از حد فرزندان خویش بیرون آمد، وقت نماز پیشین بود. یکی خروس سفید دید بر میان راه ایستاده و یکی ماکیان در عقب وی، و ماری [یک مار] پیش خروس آمده، آهنگ وی کرد و خروس بر مار حمله کرد و به غلبه، او را همی زد و هرگاه که مار را بزدی، بانگ خوش کردی. پس دیدار و بانگ و حرب او کیومرث را خوش آمد. گفت: از مرغان این عجب مرغی است. بر جُفت خویش اِیدون مهربان که دشمن را ازو دور همی دارد و با او حرب همی کند، چون فرزندان آدم، طبع او با طبع مردم نزدیک است. پس کیومرث آن مار را بکُشت و آن مرغ بدان مقدار الهامی که او را بود به نشاط بانگی کرد.کیومرث را سخت خوش آمد. طعامی که داشت پاره­ ای پیش وی انداخت. آن مرغ سر بر زمین گرفته منقار بر آن همی زد و آن جُفت خویشتن را خواندن گرفت و از آن هیچ نخورد تا آن ماکیان فراز آمد و آن علف بخورد. کیومرث این هنر و طبع سخاوت که اندر وی دید گفت: به فال نیک است که من به طلب دشمن روم و از دشمنان فرزند آدمی یکی مار است. این مرغ با مار حرب همی کرد و این فرخ مرغی است و به فال نیک است و داشتن وی واجب. چون از آن حال که همی شد بپرداخت، خروس و ماکیان ببرد نزد فرزندان و گفت: این را نیکو دارید. طبع این با طبع آدمی نزدیک است و به فال نیک است. و اهل عجم خروس را و بانگ او را به وقت، خجسته دارند، خاصه خروس سفید را و اِیدون همی گویند که به هر خانه که این مرغ باشد دیوان در آن خانه در نیایند و بانگ خروس را به نماز شام بد دارند و به فال نیک ندانند. از آن بود که چون کیومرث را کار به آخر رسید نالان شد. آن خروس که وی را بود، نماز شام بانگ کرد و هرگز بدان وقت آن بانگ نشنوده بودند. همه گفتند چه شاید بودن؟ بدین وقت چون بنگریدند، کیومرث مرده بود. پس از آن سبب بانگ خروس را بدان وقت به فال بد گرفتند. تا امروز خداوندان اخبار گویند که خروس که بدان وقت بانگ کند، خداوند خروس آن خروس را بکُشد آن بد از او درگذرد و اگر نکُشد در بلا افتد.»

        وبه همین دلیل برخی بانگ بی وقت خروس را بد یمن دانسته اند.

        اما خروس جایگاه ویژه ای در دین اسلام دارد هر چند که در قرآن نامی از خروس برده نشده است اما مفسران بر اساس روایات خروس را از چهار پرنده ای می دانند که حضرت ابراهیم (ع) برای به یقین رسیدن در مورد زنده شدن مردگان انتخاب کرد .

        بر اساس روایات اسلامی پیامبر در شب معراج خروس بسیار سفید وبزرگی را در عرش دیده است. بنا بر تفسیر طبری، حضرت محمد (ص) به هنگام رفتن به معراج، ضمن ذکر ویژگی­ هایی از مشاهدۀ خروس سفید در آسمان چهارم چنین گوید: «در آسمان چهارم مرغی را دیدم سپیدتر از عاج، بر مثال خروهی (خروسی) و پای او بر هفتمین طبقۀ زمین بود و سر او را دیدم در زیر هفتم آسمان….و من از جبرئیل پرسیدم که این چه مرغی است بدین عظیمی؟ جبرئیل علیه ­السلام گفت: این خروهی سپید است و خدای عزوجل او را بدین گونه آفریده است و شبی دو بال خویش را باز کند و بانگ کند. جملۀ خروهان زمین آواز بشنوند…. و چون پیامبر (ص) آن خروه را بدیده بود، چون به زمین آمد همواره خروه سپید داشتی و گفت: هر آنجا که خروه سپید باشد بر اهل آن خانه جادویی کار نکند و دیوان از آنجا پرهیز کنند…»

        بنابراین عادت نگهداری خروس در خانه به منظور پاک نگهداشتن فضای خانه از دیوان و نیروهای اهریمنی سابقه ­ای دیرینه دارد. اما خوش یمن بودن خروس در نزد ایرانیان باستان تا جایی است که بزرگترین معبران در علم تعبیر خواب نیز دیدن آن را به بخت سفید وخوش یمنی تفسیر می کنند.
        با توجه به مطالب فوق و اطلاع از نماد و استعاره در شعر و تلفیق اسطوره و واقعیات معاصر میشود برداشت و قضاوت درست تری از شعر داشت



        منبع :

        خواند میر، جلد 1

        اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج2،وندیداد

        اوستا ،جلیل دوستخواه ،جلد 2 ،فرگرد 18

        فرهنگ ایران باستان ، پورداوود ،ابراهیم

        وندیداد ،رضی ،هاشم ،جلد 2

        تاریخ طبری جلد 1
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۲۹
        درود رفیق. یک شعر کوته وقتی چندوجهی می‌شود و از هر وجه معنای والایی را به ذهن متبادر می سازد، ارزش و تعالی می باید. رسیدن به چنین شعر والایی ممکن نیست مگر برخواسته از دانش واژگانی عمیق باشد. از شرح مبسوط تان که نشانه ی این تسلط بود و دربردارنده محتوای مفید، بی به نوبه خود نهایت سپاسگزارم خندانک
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۲۰
        سلام جناب محمدی رفیق خوبم
        سپاسگزارم از همراهی پرمهرتان امیدوارم شایستگی این همه لطف را داشته باشم
        به این رفاقت و حضور افتخار می کنم و بی نهایت قدر دادم
        اصغر ناظمی
        چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۹ ۱۲:۵۸
        درودها
        سرورگرامی خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۰:۲۹
        سلام رفیق خوبی خوشحالی؟
        شعرت منو یاد یه متن از جناب کاتوزیان انداخت که چند سال پیش خونده بودم

        چندي قبل که مهمان يکي از آشنايان بودم به او گفتم : خروسي داشتيد که صبح ها همه را از خواب بيدار ميکرد چکارش کرديد؟؟؟؟
        گفت سرش را بريديم !!
        همسايه ها همه شاکي بودند و ميگفتند :
        خروس شما ما را صبح ها از خواب بيدار ميکند........
        آنجا بود که فهميدم هرکس مردم را بيدار کند سرش بريده میشود!
        در روزگاري که همه از "مرغ" حرف مي زنند..
        کسي از "خروس" نميگويد..
        زيرا همه به فکر سير شدن هستند
        نه. بيدارشدن.....

         


        ابراهیم اخوندی
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۲۳
        سلام و درود خدمت شما بزرگوار .
        خیلی قشنگ بود انصافا از خوندنش لذت بردم و چقدر میشه این متن را برداشت های متفاوت کرد خندانک خندانک خندانک خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۲۱
        سلام جناب آخوندی عزیز
        بسیار سپاسگزارم از حضور سبزتان و خرسندم که دوست داشتید
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۴۲
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ابراهیم اخوندی
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۰۹:۲۳
        خندانک خندانک خندانک
        سیده نسترن طالب زاده
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۹:۳۲


        درودتان
        بسیار عالی ..
        با توجه به شناختی که از محتوای اندیشه ی جنابتان دارم برداشتی چنان نداشتم..

        اما برایم یاداور این کلام ادیت اشتاین نویسنده و فیلسوف المانی بود ،
        "مردانی که خود را برتر از جنس زن می دانند ، دل انگیزترند!!"
        خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۲۰:۴۵
        سلام
        بسیار سپاسگزارم از حضور شریفشان سرکار خانم طالب زاده
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۲۱:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۱۸
        سلام
        جناب ظهوری عزیز
        متاسفانه بدون درک مطلب قضاوتهای نادرست بسیاری درمورد آن میشود .
        اشتراک بین جنس مذکر و موئنث بسیار است وشاید به همان اندازه انشقاق
        پر واضح است که نیروی جسمانی جنس مذکر در اکثر مخلوقات بر تر است
        نسبت به جنس مخالف ،
        که از همین برتری جسمانی اکثرن در اشتراکات هم سوِء استفاده میشود و تبعیض جای تفاوت را میگیرد .
        کوتاه سخن اینکه با نظر بانوی ادیب سیده نسترن طالب زاده و جتاب ادیت اشتاین موافقم . خندانک خندانک خندانک
        همچنین با سروده فاخر شما عزیز
        ------------------ خندانک خندانک خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۸:۴۸
        سلام جناب مینا باد
        سپاسگزارم از حضور سبزتان
        ارسال پاسخ
        بهروز عسکرزاده
        جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۱:۰۱
        درود بر شما
        و سپید سپیده‌سویتان.
        خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۸:۴۸
        سلام استاد
        سپاس بیکران
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۱۴:۴۵
        با سلام و ادب و احترام
        به شاعر عزیز
        به نظرم این نوشته
        و خیلی از نوشته های پر مخاطب
        ارزش این همه پالایش را ندارد

        از سخنم دلگیر نشوید

        اگر دوستی شاعر را نشناسند
        کلمه به کلمه شعر را تفتیش نموده
        و آرایه ها را یادآور میشود تا به منظور اصلی
        شعر برسد.

        حال اگر شاعر را بشناسد کمی کارش راحت تر میشود

        در جایی که اینهمه جوان نوپا را رها نموده اید شما را چه شده است که هی شعر میخوانید و بیشتر مغز می طلبید و از پوسته هراسانید و بر باد در غبغب های ژست من چه باسوادمتان دلخوشید؟ پس دستگیری کجاست؟

        مگر یادتان رفته روزی یک طفل پتیاره بودید
        در راه شعر حالا دست اینهمه تازه کار را نمی گیرید
        و غرور از سر و رویتان میبارد.

        این رسم بالا نشینی نیست !!!!!
        سیده نسترن طالب زاده
        سیده نسترن طالب زاده
        جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۳۴
        درود
        پالایشی در پای شعر ندیدم
        جز نظرات دوستان و اساتید
        بسیاری از شعرهای زیبا هستند که ،خوانده و یا نقد نمی شوند ،اما اشعار گیراتر و قویتر قاعدتا در جذب مخاطب موفق عمل میکنند
        این جانب ،با توجه به شخصیتی که برای سرایندگان قائلم در پای اشعار حضور پیدا میکنم و کوته نگاشتی پیوست میکنم
        ،نه خود شعر!
        اگر شاعری موفق ترین و درخشان ترین ادیب جهانی نیز باشد ، تا معتقد بر اصالت فکری و شخصیتی و سطح قابل قبول تربیت و اندیشه ی او نباشم هرگز در پای شعرش نخواهم بود ...

        حضرت عالی نیز بیاموزید نخست اندیشیده و بعد سخنان نارسای خود را ملغمه کرده و به ادیبان گرانقدر نسبت دهید!
        ارسال پاسخ
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۲۲:۰۸
        سلام مجدد سرکار خانم طالب زاده گرامی از اینکه خاطر مبارک مکدر شد پوزش می طلبم و در تایید فرمایش شماعرض کنم که ادب دوست به از دانش( دولت )اوست و هر چند که مرسوم نیست شاعر به تفسیر شعرش بپر دارد لازم می بینم که با توجه به مسائل پیش آمده مطالبی رآ در مورد شعر و کلید واژه آن یعنی بانگ خروس و جایگاه ویژه اش در اساطیر و دین عرض کنم
        خروس در ایران باستان جایگاه ویژه ای دارد وما به کرات در نوشته های نویسندگان واعتقاداتی که هنوز از ایران قدیم چه بعد از اسلام وچه در دوران اسلامی وجود داشته است می توانم به جایگاه خروس ونقش آن در زندگی روزانه ایرانیان پی ببریم .

        خروس همواره پرنده ای مقدس وایزدی معرفی شده است.

        خروس نماینده سروش در گیتی است. او سپیده صبح را از دور می بیند وآن را خبر می دهد. به همین سبب معتقدند، خروس دشمن دیو خواب "بوشاسیا " است وبوشاسیا، اهریمنی است که نمی گذارد مردم بیدار شوند وبه سوی سپیده ومهر پیش از فراز آمدن خورشید نمازگزارند ....خروس با دیدن سپیده، فرارسیدن روز وبه دنبال آن بالاآمدن خورشید را بانک می دهد.

        دیو بوشاسب (بوشاسیا) دیو خواب وتنبلی مفرط است. خروس در باورهای ایرانی پاسبان شب است ودر سپیده دم صبح با دیو خواب وتنبلی بو شاسیا مبارزه می کند تا مردم را بیدار نگاه دارد.

        برخی دیوها درباورهای ایران باستان دارای جنسیت زن یا مرد بوده اند و احتمالا بوشاسب، یک دیو زن است (به نظر نگارنده به دلیل فریبندگی و وسوسه، آن به دیو زن مشهور شده است) وبه دارنده دست های دراز موصوف است .هنگامی که خروس در بامداد می خواند ، او همه کوشش خود را به کار می برد که جهان را در خواب نگه دارد. سحرگاهان پلک ها را سنگین می کند وبدین سان مردم را از برخاستن ورفتن به سر کار باز می دارد.

        پلوتارخس نویسنده بزرگ در کتاب خود درباره شکست ومرگ کوروش صغیر در جنگ با بردارش اردشیر وپیروزی کاریا سردار اردشیر می نویسد که اردشیر به پاداش پیروزی خروسی را به سردارش کاریا هدیه بخشید تا هنگام جنگ سر او را به نیزه خود بر افرازد.

        این طور به نظر می رسد که به دلیل این که اعتقاد داشتند خروس نوید دهنده سپیده صبح است و رفتن تاریکی را خبر می دهد خوش یمن است ومی تواند خبر پیروزی برای سپاه را به ارمغان بیاورد. وبدین ترتیب خروس در پیشاپیش سپاه می توانست نمادی از پیروزی را در مقابل دشمنان آنان تجلی کند.

        در داستان کیومرث در کتاب تاریخ بلعمی درباره نقش خروس در ایران باستان اینچنین آمده است:

        "آنگاه ماریه (مشیانه) از ماری (مشیا) فرزندی آورد، کیومرث او را سیامک نام کرد واین سیامک پدر ملوک بوده است، چون او را پیش پدر آوردند ، از غایت نکویی او به ماریه گفت: این را سخت نیکو دار که دروی نیکویی بزرگست ودر آنجا که او را دارای خروس سفید با ماکیان بدار تا دیوان او را گزند نتوانند کردن مادرش شاد شد وآن سخنان قبول کرد و.... دیوان آگاه شدند که پدر همه پادشاهان خواهند بودن ، با تدبیر هلاکش کردند، ماری [یک مار] را گرفتند ودر آن خانه افکندند که سیامک بود .چون خروس سفید مار را بدید بانک می کرد. نیاسود ، مادر غلام آگاه شد این بیوقت بانک می کند، چیزی باشد، چراغ آوردند ، چون بنگریست مار سهمناک بدید. مار را کشتند ...."

        وبدین ترتیب در متون تاریخی ایران، به نقش خروس در راندن ودور کردن دیوان وبدی ها پرداخته شده. چنانکه در بندهش به نقش خروس وهمیاریش با سگ اشاره شده است.

        در بندهش کتاب پهلوی آمده است : "آفریدگان مادی آن دو ،سگ وخروس ، به از میان بردن دروج با سروش یارند."

        از جمله نام های ذکر شده در متون به جا مانده از ایران باستان می توان به موارد ذیل اشاره کرد :

        سرَاُشاوَرِزَ sraosavarezaاسم مرکب ومذکر است ، به معنای فرمانبردار کوشا ، خدمت گذار سروش ، جز نخست سرَاَشَه sraosa به معنی مطیع ، فرمانبردار از ریشه sru سر، فرمان بردن واطاعت کردن جزء دوم از ریشه varez وَرزِ، ورزیدن ، کار کردن ، انجام دادن .

        این ترکیبی با صفت ولقب پَرُدرش parodars یا خروس نیز هست.

        پَرُدرش parodars، صفت است به معنای دوربین ، دور بیننده، تیزگر. این نام در اوستا به عنوان یک صفت ولقب یا نام مذهبی برای خروس است. در گزارش پهلوی نیز paro-dars پَرُدرش آمده است معنی پیش بین یا دوربین که صفت خروس است ... در پهلوی صورت پَرُدرش oarodarsih به معنای پیش بینی است. صفت است برای کسی که از پیش از قصد ونیست بد ارواح ودیوها آگاه می شود .

        کهرتاس kahrkatasنام دیگری است که به مرغ پَرُدرش یا خروس داده اند . شاید این واژه اصوات باشد وبه موجب صوت وبانگ خروس، این پرنده به تحقیر وتمسخر چنین نامیده شده که اشاره به مردم بد زبان یا هرزه زبان پَرُدرش را کَهرکتاس می نامند.

        در ترجمه پهلوی وندیداد ،کَرک kark آمده که به معنی مرغ خانگی است. در اوستا به صورت کَهرکاسَه kahrkasa= کرکس به نظر می رسد . در فرهنگ های فارسی نیز کَرک ، را مرغ خانگی وماکیان نوشته اند .

        خروس از مصدر خرئوس khraos(khrus=)در آمده که در اوستا به معنی خروشیدن است.

        در مورد خروس در اوستا بسیار سخن رفته است ودر باب هدیه دادن خروس به موبدان ودر ثواب صدقه دادن گوشت آن به موبدان تا آنجا که وعده بهشت داده شده است.

        اما در مورد بانگ بی موقع خروس روایات مختلفی ذکر شده است در مینوی خرد ومنابع پهلوی آمده است که نباید او را کشت و فال بد ندارد زیرا که بانگ می دهد که در آن خانه دروجی راه یافته وخروس طاقت آن را ندارد که آن دروج را بازدارد ومرغ را به یاری می طلبد و باید که آن مرغ وخروس را نگاه دارند تا آن دروج را بزند ودر آن خانه او را راه ندهند.

        در برخی از روایات باستان بانگ بی موقع خروس را بدیمن دانسته اند ومعتقدند باید سریع سر بریده شود زیرا صاحب آن کشته خواهد شد یا بلایی دامن گیر خانواده او خواهد شد. خواند میر درکتاب خود به روایت مرگ کیومرث که پس از بانگ نابهنگام خروس در هنگام عبادت شام از دنیا رفت اشاره می کند. علاوه براین در تاریخنامۀ طبری روایتی از کیومرث آمده که بنیانِ­ اعتقادی مردم را در شوم بودن بانگ بی ­هنگام خروس، به ویژه در زمان غروب خورشید را نشان می ­دهد.

        «... پس کیومرث برفت. چون از حد فرزندان خویش بیرون آمد، وقت نماز پیشین بود. یکی خروس سفید دید بر میان راه ایستاده و یکی ماکیان در عقب وی، و ماری [یک مار] پیش خروس آمده، آهنگ وی کرد و خروس بر مار حمله کرد و به غلبه، او را همی زد و هرگاه که مار را بزدی، بانگ خوش کردی. پس دیدار و بانگ و حرب او کیومرث را خوش آمد. گفت: از مرغان این عجب مرغی است. بر جُفت خویش اِیدون مهربان که دشمن را ازو دور همی دارد و با او حرب همی کند، چون فرزندان آدم، طبع او با طبع مردم نزدیک است. پس کیومرث آن مار را بکُشت و آن مرغ بدان مقدار الهامی که او را بود به نشاط بانگی کرد.کیومرث را سخت خوش آمد. طعامی که داشت پاره­ ای پیش وی انداخت. آن مرغ سر بر زمین گرفته منقار بر آن همی زد و آن جُفت خویشتن را خواندن گرفت و از آن هیچ نخورد تا آن ماکیان فراز آمد و آن علف بخورد. کیومرث این هنر و طبع سخاوت که اندر وی دید گفت: به فال نیک است که من به طلب دشمن روم و از دشمنان فرزند آدمی یکی مار است. این مرغ با مار حرب همی کرد و این فرخ مرغی است و به فال نیک است و داشتن وی واجب. چون از آن حال که همی شد بپرداخت، خروس و ماکیان ببرد نزد فرزندان و گفت: این را نیکو دارید. طبع این با طبع آدمی نزدیک است و به فال نیک است. و اهل عجم خروس را و بانگ او را به وقت، خجسته دارند، خاصه خروس سفید را و اِیدون همی گویند که به هر خانه که این مرغ باشد دیوان در آن خانه در نیایند و بانگ خروس را به نماز شام بد دارند و به فال نیک ندانند. از آن بود که چون کیومرث را کار به آخر رسید نالان شد. آن خروس که وی را بود، نماز شام بانگ کرد و هرگز بدان وقت آن بانگ نشنوده بودند. همه گفتند چه شاید بودن؟ بدین وقت چون بنگریدند، کیومرث مرده بود. پس از آن سبب بانگ خروس را بدان وقت به فال بد گرفتند. تا امروز خداوندان اخبار گویند که خروس که بدان وقت بانگ کند، خداوند خروس آن خروس را بکُشد آن بد از او درگذرد و اگر نکُشد در بلا افتد.»

        وبه همین دلیل برخی بانگ بی وقت خروس را بد یمن دانسته اند.

        اما خروس جایگاه ویژه ای در دین اسلام دارد هر چند که در قرآن نامی از خروس برده نشده است اما مفسران بر اساس روایات خروس را از چهار پرنده ای می دانند که حضرت ابراهیم (ع) برای به یقین رسیدن در مورد زنده شدن مردگان انتخاب کرد .

        بر اساس روایات اسلامی پیامبر در شب معراج خروس بسیار سفید وبزرگی را در عرش دیده است. بنا بر تفسیر طبری، حضرت محمد (ص) به هنگام رفتن به معراج، ضمن ذکر ویژگی­ هایی از مشاهدۀ خروس سفید در آسمان چهارم چنین گوید: «در آسمان چهارم مرغی را دیدم سپیدتر از عاج، بر مثال خروهی (خروسی) و پای او بر هفتمین طبقۀ زمین بود و سر او را دیدم در زیر هفتم آسمان….و من از جبرئیل پرسیدم که این چه مرغی است بدین عظیمی؟ جبرئیل علیه ­السلام گفت: این خروهی سپید است و خدای عزوجل او را بدین گونه آفریده است و شبی دو بال خویش را باز کند و بانگ کند. جملۀ خروهان زمین آواز بشنوند…. و چون پیامبر (ص) آن خروه را بدیده بود، چون به زمین آمد همواره خروه سپید داشتی و گفت: هر آنجا که خروه سپید باشد بر اهل آن خانه جادویی کار نکند و دیوان از آنجا پرهیز کنند…»

        بنابراین عادت نگهداری خروس در خانه به منظور پاک نگهداشتن فضای خانه از دیوان و نیروهای اهریمنی سابقه ­ای دیرینه دارد. اما خوش یمن بودن خروس در نزد ایرانیان باستان تا جایی است که بزرگترین معبران در علم تعبیر خواب نیز دیدن آن را به بخت سفید وخوش یمنی تفسیر می کنند.
        با توجه به مطالب فوق و اطلاع از نماد و استعاره در شعر و تلفیق اسطوره و واقعیات معاصر میشود برداشت و قضاوت درست تری از شعر داشت



        منبع :

        خواند میر، جلد 1

        اوستا ، جلیل دوستخواه ، ج2،وندیداد

        اوستا ،جلیل دوستخواه ،جلد 2 ،فرگرد 18

        فرهنگ ایران باستان ، پورداوود ،ابراهیم

        وندیداد ،رضی ،هاشم ،جلد 2

        تاریخ طبری جلد 1
        سعید صادقی (بینا)
        سعید صادقی (بینا)
        شنبه ۱۰ آبان ۱۳۹۹ ۰۳:۰۶
        بنده حرفم را در رساترین حالت درد زدم
        آنان که کنه نور دارند به پا می خیزند و
        ازین تلنگر نکته ی نیکش را میگیرند
        و دیگری .... با دیگری کاری نداشتم.

        باشد سر جایش
        مهدی محمدی
        مهدی محمدی
        دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۲۵
        درود. این ادبیات در شان یک بانو نیست علی الخصوص که بانوان ایران که با دو فرهنگ بزرگ ایران و اسلام گلشان را سرشته اند. بماند که اینجا سایت شعر ناب است و انتظار دیگری از فرهیختگان ادیب می رود.
        پنجشنبه ۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۷:۰۰
        درود و موفق باشید جناب موسی ظهوری عزیز خندانک
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        موسی ظهوری آرام(آرام)
        جمعه ۹ آبان ۱۳۹۹ ۰۶:۴۱
        سلام دوست خوبم جناب قلیچ خانی
        یک دنیا س÷اسگزارم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3