چه بد است این که زاحساس نشانت باشد
شاخص شرم و حیا مرز جهانت باشد
توی دنیای بزرگی که پر از اسرار است
همه ی دغدغه ات لقمه ی نانت باشد
در همین پایه به دنیای خودت فکر کنی
و همین دغدغه ات رخوت جانت باشد
پیش روی همه لبخند به صورت بزنی
در ته سینه ولی درد نهانت باشد
از سر حوصله ی دور و برت سر بروی
گوشه ی عزلت یک میز مکانت باشد
از عزیزان گله ها بشنوی و نوش کنی
و نجابت همه جا قفل زبانت باشد
از سر حق خودت راحت و آسان گذری
پافشاری نکنی گر چه توانت باشد
نتوانی به کسی حرف دلت را بزنی
حرف ناگفته بسی کنج دهانت باشد
اره ی کند زمان روی تنت خط بکشد
و تو دلخون شده پروای فغانت باشد
حادثه پشت سر حادثه تکرار شود
روز و شب های جهان فصل خزانت باشد
و به جایی برسی دلهره آغاز شود
عالمی دلهره پشت ضربانت باشد
شب بیاید و تو بی تاب ترین فرد جهان
قرصها باعث تسکین روانت باشد
پرده ی شرم مینداز خدایا هرگز
گر چه ای دل همه جا شرم زیانت باشد
970608
بسیار زیبا و شورانگیز بود
به نوعی مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد