سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
که تنم به سوز تنت
مبتلاست
بگذار آتش بوسه هایم
بر کعبه تنت
به طواف برخیزد
و عشق و احساسم را
بر اعماق وجودت گسیل دارد
که تو آن منی
و من بی تو فریادم
ای نسیم
یاد او را بر من فریاد کن
بگذار که ستاره ها
شاهد شهوت و تن سوزی من و تو
باشند
برهم تکیده در سوز و گدازیم
می سوزیم و می سوزانیم
بیا که لب هایم
جان می خواهد از بلور تنت
آغوشم برای توست
شب هنگام
تو را به وسوسه های آغوشم
دعوت دارم
بیا و بنگر
چه هوسناک
در انتظار بوییدن سینه های به گُل نشسته تو ام
زاهد ﴿ پیر مغان ﴾ گفت
هم آغوشی من و تو
گناهی ست نابخشودنی
ببین چه عاشقانه
این گنه را
به جان و دل می خرم …
سلام
و
اگر چه هیچ گاه دخالت منتقد در فرم شعر را نمی پسندم اما بدان جهت که یکی از اساسی ترین موارد در شعرهای سپید و نیمایی نوع چینش سطور است لاجرم به ارتکاب این عمل دست یازیدم و یکی دو کلمه را نیز تغییر دادم .
همواره اذعان داشته ام که در شعر سپید سطرها و نوع چینش آن ها که منتهی به تولید بند می شود در فهم اثر و نیز ایجاد ریتم و آهنگ درونی بسیار موثر است ، مثلاً یکی از مواردی که به وفور عدم رعایت آن را می شود دید جدا کردن دو کلمه ی مضاف به یکدیگر است و هر کدام را در سطری مستقل قرار دادن که این امر تنها به دلیل رعایت وزن می تواند توجیه پذیر باشد و در غیر آن به راحتی در مسیر ادراک و خوانش شعر برای مخاطب ، دست انداز ی مهیب ایجاد می کند که در این شعر در چند مورد وجود داشت .
دیگر آن که همواره در یک جمله یک یا دو کلمه هستند که تاکید شاعر بر آن ها بیشتر است و به قولی هسته ی جمله را تشکیل می دهند ، در این گونه موارد صواب آن است که این واژه ها به گونه ای به کار روند که این تاکید در فرم نیز دیده شود ، مثلاً به تنهایی در یک سطر قرار گیرند یا در ابتدا و انتهای سطر جای گذاری شوند .
رعایت مفرد و جمع بودن افعال با توجه به فاعل آن ها و نیز با توجه به جان دار یا بی جان بودن فاعل و جواز به کار گرفتن هر دو مورد در این گونه مراتب نیز چیزی ست که به وفور عدم رعایت اش را می شود دید و در این شعر نیز وجود داشت .
دقت را سر هم یا جدا نوشتن کلمات و به خصوص افعال و به کار گرفتن یک شیوه ی هماهنگ که یا همگی سرهم باشند یا همگی جدا مثلا در همین شعر شاعر می سوزیم و میسوزانیم را در کنار هم به کار گرفته بود که بی گمان در ساختار کار مخل خواهد بود و البته درست آن است که پیشوند از فعل جدا نوشته شود و نیز همین قاعده در خصوص ها ی علامت جمع نیز برقرار است .
و سر آخر آن که جا به جایی ارکان جمله در شعر سپید ابزاری ست برای رسیدن به ریتم و آهنگ درونی ولی اگر تاکید بر آن بیش از حد باشد و یا اصلاً مورد استفاده قرار نگیرد می تواند یکی از راه های بسیار صواب رسیدن به ریتم و در نهایت ادراک لذت و فهم معنا را از خواننده دریغ نماید .
اما اگر چه هر چه نوشتم دقیقاً در ارتباط با این شعر لطیف بود ولی باید اضافه کنم که این شعر پتانسیل بالایی دارد برای تبدیل شدن به عاشقانه ای ماندگار و شاعر آن نیز چنان به زیبایی احساس را در کلام می آمیزد که می تواند هر قلبی را به لرزه درآورد و اگر جز این بود هرگز قلم به برشمردن این نکات رنجه نمی کردم اما بی گمان هم شعر و هم شاعر سزاوار توجهاتی بسیار بیشتر از این هستند ، اما همه ی این ها مستلزم رعایت همین نکات شاید کوچک ولی بی گمان اساسی است .
سپاس های بی شمار از انتشار شعر و جواز نقد ...