ارکان

سلام
...
راستش کم کم دارم از شکل شعر گفتن شما خوشم میاد حضرت موسای عزیز . در اینجا به شکل لطیفی او را عامل شناخت جهان معرفی کردی چرا که به قول قدما طبیعت چهار عنصر دارد : آب و باد و خاک و آتش .. و جز این عنصر و عامل دیگری متصور نبودند . شاعر به لطافتی ترد میگوید همه ی این عناصر را بخاطر تاثیری که بر تو داشتند یا از تو میگرفتند و یا تعاملی که با تو داشتند شناختم . و اگر تو نبودی من قادر به کشف جهان نبودم

مورد دوم ارتباط هر یک از این عناصر چهارگانه است با مطلوب است :



باد بواسطه ی تکان دادن و پریشان کردن موهاش

آب را از لبان او
آتش را از هرم نفسهایش
و خاک را هنگام سجده و خاکساری بر او


مورد سوم هم این بود که عناصر اربعه در پیشگاه ایرانیان مقدسند و در پاکیزه نگاهداشتن آنها ، نیاکان ما سفارش بسیار کردند . و میتوان چنین به مطلوب مصادره نمود که شاعر نیز همین نیت را در مورد معشوقش داشته که یعنی مقدس است و بایستی در نکوداشت او کوشید .

از طرفی بودن او معرفت طبیعت و جهان است . و نبودنش جهل است . و اینجا صحبت تنها از معشوق نیست ، که سخن از کشف و دانایی هم هست .


شعر با همه ی سادگی اش به دلم نشست و دلیلی شد که این صفحه را خط خطی کنم که امیدوارم به بسط مفهوم کمکی اگر نکرده باشم دستکم ضرری نرسانده باشم .

موفق باشید و آرام