سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        ........تو........

        شعری از

        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۲۵ شماره ثبت ۸۹۷۵۱
          بازدید : ۴۰۴   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد رضا خوشرو (مریخ)

        دارم از تو می نویسم
        تویی که تو مهربونی 
        اولش نگام میکردی 
        بعدش هم آروم جونی 
        من که باورم نمیشه 
        تو خودت عزیز جونی 
        اولش نگات میکردم 
        باسه چشم مهربونت 
        دومش صدات میکردم 
        باسه قلب مهربونت 
        دارم از تو می نویسم 
        تویی که تو مهربونی 
        من که باورم نمیشه 
        تو خودت عزیز جونی 
        تو صدای قلبه ای که 
        باسه عاشقا می خونی 
        بزا دستاتو بگیرم 
        اخه اینو تو میدونی 
        دارم از تو می نویسم 
        تویی که تو مهربونی 
        همه عاشقا میدونند 
        باسه من تو مهربونی 
        تو ستاره ای تو قلبم 
        قلب ما رو خوب می خونی 
        دارم از تو می نویسم 
        تویی که تو مهربونی 
        من که اواره ترینم 
        تو حواس و هوش مایی 
        من ی عاشقم عزیزم 
        تو خودت اینو میدونی 
        دارم از تو می نویسم 
        تویی که تو مهربونی 
        من و تو با این بهونه 
        با سرود این زمونه 
        تو شفای درد و هستی 
        که به قلب من نشستی 
        دارم از تو می نویسم 
        تویی که تو مهربونی 
        تویی اون نفس کشیدن 
        به سروده هام رسیدن 
        باست از ی مرد عاشق 
        باست از ی دل نوشتم 
        ی دلی که عاشق توست 
        روی بام سرنوشتم 
        دارم از تو می نویسم 
        که ی دونه ماه سرخی 
        رو قدوم راه خورشید 
        یا که گونه های سرخی 
        دارم از تو می نویسم 
        تویی که تو مهربونی 
        به تو باید آفرین گفت 
        تو خودت عزیز جونی 
        ............
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۶
        تشکر فراوان از جناب عالی.
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۰۳
        درود بزرگوار
        ترانه زیبایی است خندانک خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۲
        من ممنونم جناب کیانی..راهی برای ادم نگذاشتند جز عشق و عاشقی.
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۴
        ممنون جناب استکی.زنده باشید موفق باشید پیروز باشید.
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۰:۴۰
        با عرض سلام
        شاعر بزرگوار
        هزاران درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        امید کیانی (امید)
        جمعه ۱۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۲۱

        درود وارادت آقا محمدرضا عزیز🍃

        زندگیتـون سـراسرعشق و شادی
        همـراه با زیبـاتـرین اتفاقـــــات🍃🌼
        قلم سبزتان همیشه نویسا به عشق باد🍃🌸

        روان و خوشگل نوشتی
        لایکتم خندانک
        سمیه قیاسی
        دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۹ ۱۴:۲۹
        زیبا بود لذت بردم😍😍⚘⚘
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2