سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        دارا و ندار

        شعری از

        یزدان سعیدپور

        از دفتر پیک پاییزی نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۱:۴۱ شماره ثبت ۸۹۴۳۳
          بازدید : ۱۳۷۴   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر یزدان سعیدپور
        آخرین اشعار ناب یزدان سعیدپور

        در تنهایی و تاریکی
        در کنکاش علت شادی دیگران با غم 
        چرا مردم شاد و من غمگینم
        ندانستم خوشبخت کیست
        یا شادی دیگران از چیست!
        پاسبانی بر گذرگهی پیشه من شد
        پسرکی دیدم همراه خواهر خود
        نه‌ از لذت، از جبر بود
        دادن تن به نامردمانی از شهر
        لذتی دردناک
        نگاهش را فهمیدم‌که‌جز شهوت‌ندیده رسم مردانه ای دیگر
        مظلومیتی داشت اما‌معصومیت ردپایی بود
        کوله ای از رنگ، چهره ای زیبا
        دل شهوت پرست بیش، زنده‌ماندن بیش
        جوانی دیدم دور از خانه و فرزند
        شادمان از کاری تا شرمندگیش دهد پایان
        اما‌برای رفتنش نزد همان فرزند دست به دامان مسافران گشته
        باز دیدم چندین نفر بر خودرویی زیبا
        انگشتری خرج بینواها داشت
        تعریف از کار و شرکتها
        چه داریم و چه‌کردیم و لذت ها
        مردانه ای با نشان‌مردانگی بر دست
        باز دیدم مردی لعنت میفرستاد بر دزد
        دشنام می دهد بر فقر
        منزلی گشته بود روشن با بهای خاموشی منزلها
        یاران من باز شادمان بودند
        فهمیدم‌غم و شادی از درک است
        باز مادری دیدم بی پول و پرمایه
        باشرم و باعزت
        فرزندش در دام حادثه ای بیمار
        قانون ناانسانی
        بی پول دوایی نیست!
        درمانگر داده پایاپای انسانیت را مدرک
        هم ناکار و هم‌نوکار و هم‌نوکر
        اما مادر خانه اش دور بود فرزندش همین نزدیک
        اهل شهری در کرمانشاه
        پیش آمد و با دلی سوزان
        لبانی خشک
        غمی لبریز
        ندارم چاره جز گدایی و فقر پیش‌مردمان شهر
        گرنیابم‌کار نماند فرزندم
        باچند روز سخت تر از مرگم‌، نبازد جان فرزندم
        هنوز ایمان به خدایش داشت
        اما به‌انسانیت‌نه!
        به قانون و عدالت هیچ
        می سوخت از جهل مردمی بسیار
        می‌گفت امروز دعا‌گویم‌ وگرنه‌فردا گدایم‌من
        نبینم‌من مادرجان اشکت را
        دلی دیده تفاوت ها
        ماندن نمی خواهد
        نمانم‌من‌تا فردا
        نه مادرجان
        تو‌گدا نیستی، نخواهی مرگ فرزندت
        نخواهم دید گدایی ات را، نخواهم‌ماند تا فردا
        فرزندت‌نخواهد ماند با این رنج
        نبینم من ای مادر صورت نالان و پرچینت
         غصه تو قصه ها دارد با‌ همدرد
        بمیرم من ای عزیز من که درد تو از مرگم فراتر قصه ای دارد
        صورت ماهت‌چرا با اخم ابروان‌تو دشمنی دارد
        ای نشان پاک اهورایی
        ای بهشت‌خداوندی
        می دانم
        می دانم که‌اندک ها بیش و بیش ها اندک‌دارند
        بنابر قانون نوشته و نانوشته انسانی
        بمیرد بانی فقرت
        بسوزد بانی اشکت
        که در چشم تو رازها نهفته‌ مانَد
        گریه کن‌مادر
        گریه‌کن دیگر
        بگو عقده سینه‌پاکت با یاری نگاه‌خویش
        نه!
        نه‌نگو‌مادر
        نگو دیگر.
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
         
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۳۷
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و طولانی بود
        مبین مشکلات جامعه خندانک
        یزدان سعیدپور
        سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۵۴
        درود استاد
        بیشتر درد ِ دل و نقل دااستانی واقعی بود
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۵۴
        درود بر شما بزرگوار
        بسیار زیبا و غمگین قلم زدید
        برقرار باشید
        🌼🌼🌼
        واقعیت های تلخی که تمامی ندارند⚘
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        چهارشنبه ۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۶
        سلام ودرود
        بسیار غمگین وتاسف باراست
        مشکلاتی است که که دامن گیر جامعه
        است .
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0