مثل " مستی " که می پرد از سر
حرفم از یاد رفته ، باور کن
آه هم لخته لخته از جگرم
همرهِ باد رفته ، باور کن
دل نبستم به عشوه ی دنیا
مالِ دنیا همیشه قمپز بود
ارزشش را امام می دانست
کمتر از آبِ بینیِ بز بود
این وسط یک نفر بهانه شد و
دوستان کارِ دشمنان کردند
پشتِ مردم همه هدف بود و
بر لبم رد پای یک تلخند
دیدم آغازِ گام با " لا " بود
آنچه کردند پاسخ آمد " لا "
ذهن ها هر چه بود قِی کردند
همگان گشته حضرت والا
پرده ی اول نمایش هم
آنقدر ساده بود ، خوابم برد
کودکم تشنه بود ، می فهمی ؟
در صفا بودم و سرابم برد
عمرم از بیست به شصت رسید
گام اول عیان و بی پرده
له شدم زیر چکمه های زمان
وعده دادند جای هر وعده
زخمه بر تار دل زدم هر روز
زخمه بر تار و تار پرونده
زندگی شکلِ یک قمار گرفت
همه در این قمار ، بازنده
فکرم این است شهید هم نشوم
در پیِ یک بهانه خواهم مرد
زندگی لحظه لحظه اش مرگ است
مرگ را جرعه جرعه خواهم خورد
اگر از یاد می رود حالا
حرف هایی که در دلم مانده
یادتان باد بزرگ شدم
زیرِ دستان یک پدرخوانده
11 تیرماه 99 - البرز_ فردیس
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد