بگذار و بگذر
الا ای روحِ خوبم !
چند روزی
از این دنیا که با هیچ ، کسی
سرِ سازش ندارد
سازشی کن !
سپس بهرِ رسیدن به خدایت
تمتع بر از آن و خنده ای کن
سپس دنیای دون ، بگذار و بگذر
چند روزی
" به دوستان ، دوستی کن
به دشمنت مدارا "
سپس دنیای دون ، بگذار و بگذر
چند روزی
شاد شو از کوه و بُستان
از آنها شادی بِستان
طرح لبخندی بکش بر بومِ دنیا
سپس دنیای دون ، بگذار و بگذر
الا ای روحِ خوبم !
چند روزی
ز کودکی درآ !
از آب و از گِل ، وجودت را درآور
بزرگتر شو سریع ! همچون بزرگان
سپس دنیای دون ، بگذار و بگذر
چند روزی
به آنها که نیازدارند به یاری
کمک کن ! دست گیر !
لبخند ، برلبها بیاور !
سپس دنیای دون ، بگذار و بگذر
چند روزی
کاخی ازمجموعه ای ازخشتِ مِهرِ را ،
به زیبائی بنا کن
کاخی از پندارِ خوش را
" که قشنگ است "
کاخی از گفتارِ خوش را
" که خدائی ست "
کاخی از کردارِ خوش را
" که خودِ خودِ رهائی ست "
مثلِ کوشکِ زیبا ، ایرانیِ زرتشت
به نیکویی بنا کن
سپس دنیای دون ، بگذار و بگذر
چون این دنیای فانی ،
ایستگاهِ یک قطارست
پیاده شو ، نمازی خوان
سریعاً با همان شوقِ رسیدن ، سوارش شو
ایستگاهِ آخرش ، شهرِ خوشی هاست
به اینجا دل نبند ، دل بند به الله
همه دنیای دون ، بگذار و بگذر
بهمن بیدقی 99/4/4
بسیار زیبا و آموزنده بود
دستمریزاد