دوشنبه ۵ آذر
|
آخرین اشعار ناب مهدی تاپدوقی
|
کودکی خسته پریشان
نزدیک شد
گفت خبری هست بدان
کد خدایی ده ما
رفت به شهر
شهرِ پر از سکه و زر
کدخدایی ده ما خوب بود
کدخدایی ده ما
محبوب بود
کد خدایی ده ما
خاص بود
در دلش هر چه که بود
راست بود
شهر با او چه کرد؟
کد خدایی ده ما رود شد
از همه چیز و همه کس
دور شد
ده ما دیگر
کد خدایی نداشت
ده ما دیگر
شور و نوایی نداشت
چندی گذشت
کد خدایی دهمان محبوب* شد
بعد از آن ده ما
کور شد
از همه پر زور شد
از آدمیت دور شد
منفور شد
کدخدامان شیر بود
از همه کس پیر بود
قلبش از سنگ بود
آمادهی جنگ بود
مردمان ده ما
عاشق رنگ بود
کد خدایی ده ما
از همه بی رنگ بود
رنگین ده ما بود
مشکی و سفید شد
رنگین دل ما بود
سخت و سنگین شد
مردمان دهمان
خنده ندانست چیست
مردمان ده ما
دیر زمانیست که نیست
در ده ما دگر
عشق نبود
در دل ما دگر
محبت نبود
در ده ما اکنون آدمی نبود
ده ما را سیل برد
راهزنان را شیر خورد
ده ما خدایی میخواست
اما کد خدایی ده ما
.دیر زمانیست خداست
*اسم شخص
|
نقدها و نظرات
|
درود جناب استکی
خیلی خوشحالم از توجهتون و خوندن اشعار🌹❤️ | |
|
سلام درود
خیلی متشکرم از توجهتون🌹🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سایه نویسی از ترانه "کدخدای ده ما"