جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر سید امین موسوی نژاد (شیفته)
آخرین اشعار ناب سید امین موسوی نژاد (شیفته)
|
واعظی در جمع یاران، خود ستایی می نمود
چون کرامت، هر عمل را ماورایی می نمود
همچو شمعی گرد او یاران پاکش در طواف
محفل عشاق خود را نور فشانی می نمود
نُقل هر مجلس شد و هر جا سخن از شیخ بود!
از سر لطف الهی! یکه تازی می نمود
در شبی چون شیخ ما از حال خود خارج شدی
با تضرع ذکر و تسبیح خدایی می نمود
خوش صدایی نیک رو آرامشش بر هم زدی
گویی شیخ را آن صدا، خوش رهنمایی می نمود
از سر طعن و کنایه یا به تهدید و نذیر
آن نگون بخت شیخ مارا بازجویی می نمود
گفت خواهی در میان جمع فاش گویم سر تو
واعظ بی چاره حال را چوب کاری می نمود
ناگهان حس غزل از شعر شاعر پر کشید
جامه ی زهد و ریا از تن عارف بر درید
مثنوی در پی گرفت و رو به صاحب واژه گفت
سالهاست تشت من از بام حیا افتاد و رُفت
تو مرا از جمع یارانم پریشان می کنی؟!
وعده ی ستاریت را وه چه پنهان می کنی!
تو بگو راز مرا تا بازگویم سر تو
من بگیرم راه نو تو باز جویی راهرو؟!
راز تو عشق است و مهراست و محبت با وفا
با تو هر دوزخ بهشت است و کنارت باصفا
دوزخ و آتش به دستگاهت ندارد هیچ راه
نزد تو درد و الم معنی ندارد هیچ گاه
گر بگویم این سخن اندر میان انجمن
هیچ یک از آن مردمان ذکرت نگویند غیرمن
زین همه پرده گشایی زین به بعد تنها شوی!
من تو را دارم تو گو هان زین به بعد با کی شوی؟!
آن خوش آهنگ پریچهر با صدایی زیر و بم
گفت هان من نگویم سر تو ، تو نیز هم...
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد ممنون از لطف شما | |
|
سلام استاد شاگرد نوازی کردید | |
|
درود استاد ارجمند منت گذاشتید سرافراز نمودید بنده ی کوچک ترین را | |
|
ممنون استاد ارجمندم بداهه ای بسیار زیبا بودافتخار دادید به شاگردتان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.