« آزرده »
خداوندا ، تو گـر آزرده1 بودي
زِ من آزردگـي را مي زُدودي2
وجودت سالم و سر زنده باشد
تو را كي غمخوري،از بنده باشد
خداوندا ، تو كه داناي رازي3
مرا با درد و غم ،بيچاره سازي
تو گر بيچارگيـَت ، مثل من بود
چه ميكردي،زِ دنيايت چه بُد سود
مرا صد درد و صد غم،بر فزودي
زِ دنيايَت نـبردم ، هيچ سودي
خداوندا ، تو گر غمخوار مايي
چرا بر ما ، رساني هر بلايي
تو گر مانند من ، بيچاره بودي
زِ دنياي خودت ، راضي نـبودي
اگر دستـم رسد ، بـر دفتـر تو
بـخوانم شرح هر خير و شر تو
اگر جويا شدم ، اسرار رازت
نـمي يارم به جاي سود ، نمازت
كه بُد سازنده ي تركيب آدم
چرا با درد و رنجش ساخت با هم
شياطين را چرا خلقش نمودي
چرا دشمن ، به انسانـش نمودي
سياست كاريَت يارب عجيب است
ولي ترسم كه گويم،با فريب است
از آن ترسم ،كه سركوبم نمايي
زِ جنگ خلق ، مغلوبم نمايي
اگرخون خوردن از تودارد اين رنج
زِ رنج من ،تو افزون مي كني گنج
خداوندا ، تو كه خلاق مايي
توانـي رفع نقصانـم نـمايي
اگر نقصان من، بر تو ضرر داشت
توانس قدرتت ، صد بار برداشت
بشر كار خدا ، صد بار اين است
توگرسازي وگرسوزي همين است
حسن آزردگي هايش ،از اينهاس
ولي در رفع آن ، فكر تو كوتاس
٭٭٭
1- رنجيده – دلتنگ 2- پاك كردن 3- سِـر - نهان آدمي
حسن مصطفایی دهنوی
زیبا رقم زدید 🌹🌹🌹