« بحر فنا »
اي خالق من ،اين همه بر من ستم مده
ما را زِ دست صدمه ي2 مردم امان بده
ما غوطه ور به بحر3 فنائيم پيش تو
راه ديار و منـزل ما را ، نـشان بده
گرگ زمانه ،خون مرا مي خورد مدام
راه فرار ما ، تو زِ چنگش نشان بده
اين مردم زمانه چوگُرگن،شبان كجاس
اين گله گم شدس،تو شبان4را خبر بده
اي خالق بزرگ ،كجا جويمت تو را
راه مكان و منزل خود را نشان بده
اي خالق من، اين همه نام از تو مي برم
آن نام اعظم تو كدامس ، نشان بده
مردم به اسم و نام تو،گوشي نمي دهند
مستوجبنـد ، ذره اي قهرت نشان بده
اي خالق بزرگ جهان،حكم تو كجاس
هرجا كه مسجد است ،شده مثل بتكده
اي خالق جهان،بجهان جاي ما كجاس
حقگو دراين زمان،شده آهوي گم شده
فرياد از اين زمانه و اين مردمان پَست
دنيا خريده انـد ، به ايمان گم شده
حرف خـدا و نام خـدا بر زبانـشـان
شيطان صفت شدند،توخود را نشان بده
حاجي به مُد و مال جهان،سر فرو بَرَد
اعمال صادقانه ي او ، چون گدا شده
گويا حسن زِ صدمه ي مردم رها شدي
جرأت كني و نطق و زبان تو، وا5 شده
***
2- آسيب 3- دريا 4- چوپان 5- باز – رها
حسن مصطفایی دهنوی
درودهایم تقدیمتان
🌹🌹