يکشنبه ۵ اسفند
باء و صاد شعری از علیرضا یادگاری
از دفتر بوی شب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۶ تير ۱۳۹۹ ۲۳:۲۴ شماره ثبت ۸۷۰۵۳
بازدید : ۵۱۶ | نظرات : ۲۲
|
آخرین اشعار ناب علیرضا یادگاری
|
دوستی با هرکه کردم سهم من فریاد شد
یار قلب بیقرارم تیشه ی فرهاد شد
لب گشودم تا دعایی بر لبم جاری کنم
ناگهان دیدم دعایم نیزه ی غمباد شد
آرزو کردم تو آن ماه شب تارم شوی
داستان آرزویم آرزو بر باد شد
قلب من دائم تپد خونم تراود از درون
گاه گاهی مردنم گفتی کمی در یاد شد
مرغ روحم بهر دامت پر کشید اما چه سود
در تهاجمهای بختش طعمه ی صیاد شد
ناله را از دل بر آرم ای دلا با من نیا
پرّ سیمرغت بسوزد چونکه غم غمزاد شد
یاد ایام جوانی کردم و اشکم بریخت
ای عجب در این دوروزه باء من هم صاد شد
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد و در ادامه آشیان هرجا گزیدم لانه ی صیاد شد | |
|
سلام استاد داره ، درستش میکنم | |
|
سلام ممنون نیمه مصراع اول تضمینی از همین شعری که فرمودید هست | |
|
سلام بانو الهه احساستان پر بها | |
|
سلام بانو امتحان قلم پس میدیم | |
|
سلام بانو خیلی خیلی ممنون | |
|
سلام استاد خیلی خیلی ممنون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
موفق باشید