جمعه ۲ آذر
سرِ مویت شعری از علیرضا یادگاری
از دفتر بوی شب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۳۲ شماره ثبت ۱۰۵۶۱۲
بازدید : ۱۱۵ | نظرات : ۳
|
آخرین اشعار ناب علیرضا یادگاری
|
دیده روشن شود از دیدن رویت بخدا
قبله گردد سر کاشانه و کویت بخدیده روشن شود از دیدن رویت بخدا
قبله گردد سر کاشانه و کویت بخدا
ای که در خلوت خود یاد خداوند کنی
شده دل محو تجلّای نکویت بخدا
جام می با تو بنوشم به همه فاش کنم
مُردم از طرح نگاه فتنه جویت بخدا
خواستم می بزنم درد تو از یاد رود
درد دیگر به من آورد سبویت بخدا
گره در کار من عاشق دلداده نبود
گره انداخت به کارم سر مویت بخدا
تا دم مرگ دلم باتو قدم خواهم زد
کنده ام قبر خودم بر سر کویت بخدا
ای که در خلوت خود یاد خداوند کنی
شده دل محو تجلّای نکویت بخدا
جام می با تو بنوشم به همه فاش کنم
مُردم از طرح نگاه فتنه جویت بخدا
خواستم می بزنم درد تو از یاد رود
درد دیگر به من آورد سبویت بخدا
گره در کار من عاشق دلداده نبود
گره انداخت به کارم سر مویت بخدا
تا دم مرگ دلم باتو قدم خواهم زد
کنده ام قبر خودم بر سر کویت بخدا
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
قبله گردد سر کاشانه و کویت بخدا
ای که در خلوت خود یاد خداوند کنی
شده دل محو تجلّای نکویت بخدا
جام می با تو بنوشم به همه فاش کنم
مُردم از طرح نگاه فتنه جویت بخدا
خواستم می بزنم درد تو از یاد رود
درد دیگر به من آورد سبویت بخدا
گره در کار من عاشق دلداده نبود
گره انداخت به کارم سر مویت بخدا
تا دم مرگ دلم باتو قدم خواهم زد
کنده ام قبر خودم بر سر کویت بخدا
ای که در خلوت خود یاد خداوند کنی
شده دل محو تجلّای نکویت بخدا
جام می با تو بنوشم به همه فاش کنم
مُردم از طرح نگاه فتنه جویت بخدا
خواستم می بزنم درد تو از یاد رود
درد دیگر به من آورد سبویت بخدا
گره در کار من عاشق دلداده نبود
گره انداخت به کارم سر مویت بخدا
تا دم مرگ دلم باتو قدم خواهم زد
کنده ام قبر خودم بر سر کویت بخدا