« ارث پسر »
هر کس که به هر کار من آزار و ضرر شد
گر مثل علی(ع) بود ، به مانند عُمَر شد
هر کار نکو کردم، از این مردم کج خوی
با خوی کجش گفت:که این کار ضرر شد
بسیار بدیدم من از این مردم کج خُلق
با خُلق کج و کار غلط ، رو به هدر شد
هـر کار نکویـی بـنمودم زِ ره علم
کارم همـه زیـر لگد مردم خر شد
هر پند و نصیحت که بگفتم : منِ ناصح
معناش نفهمیده ، بگفتن که بَتـَر1 شد
هر سبز درختی که بکشتم منِ دهقان
از دست همان مردم شر ، زیر تبـر شد
فریاد از آن مـردم دیوانه ی مغرور
صد کار غلط کردن و پُر شورش و شر شد
از دست همان مردم کج چاره نـمی بود
گر کار نکویم ، همه پامال شرر شد
دانا پدری گفت : به فرزنـد نـکویش
فرزنـد غلط کار کجـا مثل پدر شد
فرزنـد جواب پدرش گفت : تـواند
بهتر زِ پدر گردد ، اگر نیک سِـیَر2 شد
چون کار جهان را پدران تجربه کردند
آن تجربه های پدران ، ارث پسر شد
امروزه که هر صنعت دنیا دو هزار است
این صنعت از آن تجربه ی جمع بشر شد
هر آدمی از تجربه هر صنعتی آموخت
هم آدم و هم تجربه اش ، زیر و زِبر3 شد
تا آخـر دنیـا به همین تجربه گردد
این تجربه در دست بشر تیغ دو سر شد
صنعتگر برق است ،که از تجربه یک بود
آن تجربه اش ، بهـر بشر راه ظفر4 شد
گر خلق جهان ، کار مرا تجربه کردند
از خلق جهان، سیم و زرم تا به کمر شد
یارب سببی ساز ، که ما چـاره نداریم
گر آیینه ی دین مبین ،چرک و کدر5 شد
یارب حسن از تجربه وامانده به کارَت
کار تو که از تجربه ، بالا زِ هنر شد
***
1- بدتر 2- سیرت – روش 3- زير و رو- پايين و بالا 4- پيروزي 5- تيره
حسن مصطفایی دهنوی
و چه زیباتر می شد اگر -شما شاعر شاعر توانمند و بزرگوار و پیشکسوت که بنده دست و قلتان را با افتخار میبوسم -
قدری عنصر خیال چاشنی یِ سروده های پند آمیز و پند آمزتان میفرمودید
تا از نصیحت محض فاصله میگرفت
گاهی در باغ و بوستان تعلیم صفایی دیگری دارد
زنده باشید استاد بزرگوارم