سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 4 مهر 1403
    22 ربيع الأول 1446
      Wednesday 25 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        چهارشنبه ۴ مهر

        فریاد عشق

        شعری از

        علی اکبررضایی(سکوت)

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹ ۰۲:۴۹ شماره ثبت ۸۶۶۸۲
          بازدید : ۳۰۵   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی اکبررضایی(سکوت)
        آخرین اشعار ناب علی اکبررضایی(سکوت)

        فراق یار
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۳۰ خرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۴۵
        تحملش سخت است خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ ۲۱:۲۳
        اسمش که خیلی قشنگه
        درود🌹🌹
        حسین فریدونی
        پنجشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۵۲
        پس کو شعر؟
        محمد علی سلیمانی مقدم
        جمعه ۳۰ خرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۵۵
        درود بر دوست ارجمند
        غافلگیر شدیم
        ⚘😅🌷😅⚘
        با اجازه شوخی با غزل ۲۹۷ (حضرت حافظ) را به یادگار پست می کنم.
        🌻😀😆🌻😀🌻😀😆🌻😀😆🌻

        (زبان خامه ندارد سر بیان فراق)
        چنین که می زنمش بر سر و دهانِ فراق!

        (دریغ مدت عمرم که بر امید وصال)
        همیشه بوده ام از شوق، میهمانِ فراق!

        (سری که بر سر گردون به فخر می‌سودم)
        گذشت آخرِ عمری، از آسمانِ فراق!

        (چگونه باز کنم بال در هوای وصال)
        که خورده مرغِ دلِ بنده آب و نانِ فراق!

        (کنون چه چاره که در بحر غم به گردابی)
        اسیرم و شده ام، حبسِ پادگانِ فراق!

        (بسی نماند که کشتی عمر غرقه شود)
        اگر نبود کمک های نردبانِ فراق!

        (اگر به دست من افتد فراق را بکشم)
        در آورم پدرش را، خودم، به جانِ فراق!

        (رفیق خیل خیالیم و همنشین شکیب)
        برای این که کنم باز امتحانِ فراق!

        (چگونه دعوی وصلت کنم به جان که شده‌ست)
        میانِ زخمِ دلم باز، استخوانِ فراق!

        (ز سوز شوق دلم شد کباب دور از یار)
        بریده باد دو دست و سر و زبانِ فراق!

        (فلک چو دید سرم را اسیر چنبر عشق)
        کلک! به خاطرم آورد، گفتمانِ فراق

        (به پای شوق گر این ره به سر شدی حافظ)
        بیا و شستِ چپَت را بده نشانِ فراق!

        محمدعلی‌سلیمانی مقدم ۰۳-۱۰-۱۳۹۷
        😂😁🌾😂😁🌾😂😁🌾😂😁🌾
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2