« طناب قهر »
هرآنكس توبه اش بر حق ، ادا شد
طناب قهر حق ، از آن جدا شد
طناب من ،چو از قهرم سوا1 شد
بر آن سرهاي بشكسته دوا شد
هر آن سر را ،اگر شيطان بكوبيد
طناب من،بر آن سر موميا2 شد
سري كـز امتحان ، من در آمد
به قول پارسي هـا ، پارسا شد
هر آنكس قدرتم را اينچنين ديد
به بُعد حق شناسي آشنـا شد
طنابم گـر نـبودي گردن خلق
همه خلقم به شيطان، رهنما شد
سري كز رأي شيطان، سر نـپيچد
سرش در راه شيطان ، توتيا شد
به راه ورسم شيطان هركه ره رفت
به راه خلق من ،جور و جفا شد
صفاي نور ايمان، هر كه بشناخت
دلش از نور ايمان ، با صفا شد
چـو آن سلمان ايرانـي نمايد
هرآنكس شايق3، فيض خدا شد
تمدن گر در آن ايران نمي بود
كجا خلقش، تديُّن4 را رضا شد
هـر آن فردي نـبيند قدرتـم را
يقيناً ديد حق بيـنش ، فنا شد
تفضل گـر نمي كردم به خلقم
كجا خلقم به راهم آشنا شد
هر آنكس كور دل گرديد و ناميد
به فضل و رحمت من،بي وفا شد
فرار از قدرت من ، كس ندارد
به هرجا مي رود،در مُلك ما شد
طراز حكمتم بر دست كس نيست
به هر مخلوق ،بي چون و چرا شد
به طرز حكمتم، هر كس گرائيد
نظام حكمتم ، بـر او روا شد
هرآنكس حكم ِ عدلم را بدانست
عدالت پيشه كرد و بي ريا شد
كسي كآن راه حق،ميديد وميرفت
شهيد راه حق ، در كربلا شد
كسي گر دانش و علمم بفهميد
به جمع بندگانـم ، مقتدا شد
خداي جاودان ، ستّـار ما شد
كه عيب ما برون از كار ما شد
اگر ما بندگـي حق نـموديم
بهشت جاودان ، بازار ما شد
هرآنكس در ره حق ،پيش تر رفت
اميـن راز وحـي كبريا5 شد
توان آدم به عالـم سـر فرازد
سرش گر خاك در راه خدا شد
نشايد بندگـي بـر حق نكردن
كه از حق ، بندگي ما بنا شد
اگر ما بندگـي از حق نكرديم
حقيقت حق بُوَد ، معبود ما شد
همان فيـض خداونـد تعالـي
چراغ راه مقصـود ما شد
تبارك الله از فيضِ خداوند
كه فيضش بر دو عالم رهنما شد
حسن زين شعر پُر معني كه گفتي
زبانـت لايق ، لطف خدا شد
***
1- جدا 2- جسد موميايي 3- راغب 4- ديندار شدن 5- عظمت و شكوه خداوند
حسن مصطفایی دهنوی
بسیارعالی بود🌹🌹🌹
روح استادگرامی شاد🌹🌹🌹