پنجشنبه ۱ آذر
بلوط و قوم لوط شعری از علی برهانی(ودود)
از دفتر چرندو پرند نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ ۰۰:۳۴ شماره ثبت ۸۶۱۵۷
بازدید : ۳۴۸ | نظرات : ۰
|
دفاتر شعر علی برهانی(ودود)
آخرین اشعار ناب علی برهانی(ودود)
|
یاهادی المضلین
بلوطی گفت ای اتش نسوزانم که بیدارم
زبان از شعله ای جنبید و گفتا اینو میدانم
درخت از شعله فرصت خاست تا رازی کند افشا
کمی اهسته سوزاندش و گفتا زود بفرما
درخت از کودکی اش گفت و از چوپان ان دوران
و از هیزم شدن هایش و از ان سایه ی گردان
از ان کلاغ سهمیه بگیرانی که در کوچند
و از ان میوه هایش که به قارت رفته با لبخند
درخت از باد و طوفان گفت و از باران و بهمن ها
از ایران گفت و از صد شکل تعریفش زه میهن ها
ولی اتش به سوزاندن تمایل داشت تا قصه
نمیفهمید دردی را که دندان میکشد ، لثه
در ان حالی که تر میسوخت ، یک لبخند نابی زد
خودش را مثل این مردم در این کشور به خابی زد
و زیر لب فقط میگفت ؛ اتش ریشه گر میداشت
به جای سوختن گاهی محبت ها رو هم میکاشت
این شعر رو قرار بود با اهنگپرواز هما شب میگریم ، میکس کنم که حالشو نداشتم
علی برهانی
|