سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بزاز

        شعری از

        نصرت یوسفی

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۱:۰۵ شماره ثبت ۸۵۴۲۱
          بازدید : ۷۵۶   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نصرت یوسفی

        دختری خوشگل و خوشروی وزده تاج بسر
        قامتش سرو و پریچهر و رخش همچو قمر
        شد روان  جـانب  بازار به همــراه  پدر
        رفت تا دکــه بزازی  بـــازار  هـــنر
        کرد باعشوه و صد ناز به بزاز نظــر
        گفت با خنده گهی گاهی و پیچی بکمر
        ای برادر ساتن و تترون و چلوار بیار
        بهر این تن تو برو مخمل گلدار بیار
        بـود بزاز ولنــگار و هوسران پسری 
        بی ادب موی وزی چشم چران خیره سری
        گفت با این صنم ساده کمی دل بدهم
        قلوه بستانم از او پارچه مقبل بدهم
        پیش دختر ساتن وتترون و چلوار نهاد
        رو به شوخی و زبان بازی وگفتار نهاد
        گفت چلوارزچین است وچنانست وچنین
        نخ تترون به تنت پار چه ای دور نگین 
        دخترک مخمــل گلــدار پسندیدو بگفت
        قیمت توپی ازاین چندمکن صحبت مفت
        بی چک و چانه بگو گل پسر چرب زبان
        پول هر متـر چقدر است دهم قیمت آن
        گفت بزاز که این دکــه  ز تو جامه ز تو
        من به قربان تو و آن لپ و آن چانه تو
        قیمتش بهر تو ای نو گل خندان ملـو س
        ایدل آرام ودلانگیزبده یک دو سه بوس
        دخترک ساکت و آرام بخندید و بگفت
        هست اجناس توارزانی ومجانی ومفت
        تـــو مــکن دبــه بده پارچــه را تا  ببــرم
        پول آن را به تو تقدیم نماید پـــدرم
                
        ((این شعریک بحرطویل است احنمالاازاستاد(حالت)بدون اجازه
        اومن آنرابه نظم درآوردم انشاا..مرامیبخشد
        بازارهنریک بازاربزرگ طلافروشی است دراصفهان وبزازی هم نیست
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۲۵
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و شیرین بود
        دستمریزاد خندانک
        نصرت یوسفی
        نصرت یوسفی
        يکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۳۳
        جناب استکی دوستتان دارم
        متشکرم
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۹:۵۱
        سلام بزرگوار
        قلمتان نویسا
        در پناه حق
        موفق وپیروز باشید
        خندانک خندانک خندانک
        نصرت یوسفی
        نصرت یوسفی
        يکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۳۴
        همیشه لطفتان شامل حال من شده
        متشکرم
        ارسال پاسخ
        علیرضا خوشرو
        يکشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۴:۴۸
        سلام...
        درود بر جناب نصرتی عزیز..
        بسیار زیبا‌.....
        ........
        🌹
        نصرت یوسفی
        نصرت یوسفی
        يکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۳۵
        جناب خوشرو
        شما بزرگوارید ممنونم
        ارسال پاسخ
        مهدی شهبازی
        دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۴:۳۷
        درود بر شما بسیار زیبا سرودید خندانک خندانک
        نصرت یوسفی
        نصرت یوسفی
        يکشنبه ۴ خرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۳۶
        شاعری مهربان جناب شهبازی :
        باتشکرفراوان
        ارسال پاسخ
        کبری یوسفی
        جمعه ۹ خرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۱۴
        سلام شاعر گرانقدر
        درودتان
        بسیار زیباااا ست مرحبا
        موفق وموید باشید ودرپناه حق باخانواده
        آمین زنده باد زندگی🥀🥀🥀🥀
        نصرت یوسفی
        نصرت یوسفی
        دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۴۰
        شاعره گرامی :
        لطف عالی زیاد متشکرم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4