سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید | ||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
درود شاهزاده خانوم عزیز، بسیار باهوش، خوشسخن و به قول جناب حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)، بمب انرژی سایت ناب.
خرسندم که صفحه به صفحه در اوج است زبان سرایشتان و جای تحسین دارد.
شعرتان سرشار از شعرانگی و زیباییست.
در این پنجرهی سبز تنها مجالی هست که اندکی از ترکیبهای شعرتان را برشمارم و ناگفتههایم را یا دیگر نابیان در دیدگاههایشان گفتهاند یا انشالله به پیوست همین پنجره، خواهند گفت.
جملهی «ویرانکدهها بر سَر ِ من آوار است»، به نظرم غلوی ادبی دارد و نهایت ویرانی را میرساند.
و اما پارهای از عبارات و ترکیبهای گروه اسمی و یا وصفی شعر جاری که میشود در برخی از آنها، آرایههایی؛ چون: استعارهی پنهان، تشبیه بلیغ، واجآرایی و... را دید:
_ «نفس جهان»
_ «سَرزده مهمانِ دل»
( «سرزده مهمان»: ترکیب وصفی مقلوب است= «مهمان سرزده»)
_ «مهمانِ دل»
_ «تپشِ خاطره»
_ «نفوسِ بدِ ساحره»
_ «نفوسِ بد»
_ «نفوسِ ساحره»
_ «وحشتِ تنهایی و تب»
_ «نگاهِ چپ پنجره»
_ «نگاهِ چپ»
_ «نگاهِ پنجره»
_ «افتادهترین برگِ تنِ پاییز»
_ «افتادهترین برگِ»
_ «تنِ پاییز»
_ «برگِ پاییز»
_ «رقتانگیزترین حادثه»
_«حادثهی جانریز»
_ «پای غم»
_ «غمِ غارتگر»
_ «گلوی صبر»
_ «فروپاشترین حوصله»
_ «نفسِ قافیه»
_ «ردیفِ غزل»
_ «واژهی تو»
_ «طرحِ طلوع»
_ «غروبِ شعر»
«صبحِ بغل»
«برگرفتن»: به معنای «برداشتن» است و گویا در همین مفهوم هم در بیت پایانی کاربرد یافته؛ اما با برداشتی ایهامی، به گونهای دیگر نیز میشود؛ تعبیر نمود: یکی دیگر از معانی «بَر گرفتن/ در برگرفتن= «در آغوش گرفتن» است و با «بغل» ایهام تناسب دارد. میشود ظریفتر نیز نگاه نمود و گفت: شاعر در مصراع پایانی آن را با «بغل» به گونهای تکرار و تاکید نموده است.
شاعرانههایتان بر مدار مهر و آرامش!
در پایان نیز کوتاهکلاسیکی از سرودههایم پیرامون رویای صبح و انرژی مثبت، تقدیم به حسّ زلالتان:
بیدار شدم در بغلِ صبحِ دلانگیز
با خاطرهای سخت جنونزا و تبآمیز
شوری، نفسآوا شده در سینه نمایان
احساس دمیدهست به جان، بوسهی یکریز
زهرا حکیمی بافقی (الف_احساس)
از سری سرودههای رویای صبح و نشاط.
*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*
شب جمعه هم هست، یادی میکنیم از آسمانیهای پاکمان.
اللهم صل علی محمد و آل محمد🙏
*…*…*…*…*…*…*…*…*…*…*