يکشنبه ۴ آذر
آه قلم شعری از حنظله ربانی
از دفتر حدیث دل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۳۹۹ ۱۰:۵۳ شماره ثبت ۸۳۷۳۳
بازدید : ۱۱۱۵ | نظرات : ۱۹
|
آخرین اشعار ناب حنظله ربانی
|
قلم که تحفه ای از شعر تازه دربرداشت
به احترام تو از سر کلاه را برداشت
قدم گذاشت به صحن تو ، صحنه ی کاغذ
قلم هوای سرودی دوباره در سر داشت
قدم قدم به سراییدنت مشرّف شد
اگر خطا نکنم قصد طرح دیگر داشت
نشست و واژه به واژه تو را مجسّم کرد
تو را ، تمام تو را ، او که خوب از بر داشت
تو را سلاله ای از ماه و آفتاب نوشت
قلم چقدر به زیبایی تو باور داشت
وَ بعد چادری از شب کشید موی تو را
اگر چه موی تو شأنی از این فراتر داشت
به پیش آمد و پیشانی تو را رو کرد
سپیده ای که برای تو حکم مادر داشت
دو تا هلال، دو رنگین کمان ، دو بال رها
قلم برای دو ابرو چقدر خواهر داشت
قلم رسید به درگاه باشکوه هنر
به چشم تو که هنرهای نامکرّر داشت
به چشم تو ، به محلّ نزول وحی هنر
که هر یک از مژه ها نقش یک پیمبر داشت
قلم رسید به پایان ماجرای خودش
وَ اینک این تو و این پرده ، آخرین " برداشت " :
برای تو چه هنرها ... ولی برای خودش
کشید آه و در آخِر که دیده ای تَر داشت
حنظله ربانی
|
|
نقدها و نظرات
|
سپاس ایمان عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد