☘☘"خواهرانه".......
بی دلیل زنده ام......
زندگی می کنم کنار تو..........
بعدِ روزها ورق میزنی دردهای کهنه را......
خنده های من، میشود بهار تو.......
گاه خنده می کنی به روی من......
گاه بغض میکنی و قهر.....
مثل کودکی که صاف و ساده است......
یا که با لجاجتِ بچه گانه اش،
بارها مرا از خودش رانده است.......
در پس گریه های تو، غُصه ها خفته است.....
در نگاه خسته و پر از سوالِ تو، قِصه ها نهفته است.......
نگاه می کنم به روی تو.....
دلم چه زود نرم میشود.....
با دستهای ظریف و نحیفِ تو،
دستهای من، چه زود گرم میشود........
حال داد میزنم به رویِ غُصه های تو.....
نگاه میکنم به رویِ خسته و پر از سوال تو....
و باز داد میزنم......
روزگار!!!....
او را که اذیتش می کنی، خواهرِ من است.....
خواهری که گاه مادری می کند برای من........
خواهری که با تمام غُصه هاش....
خنده روی لبهایِ نازکش شکفته است.....
او که با دستهای خسته ی خودش....
بارها...
موهای مرا بافته است......☘☘