شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر روح انگیز امیدی فرح
آخرین اشعار ناب روح انگیز امیدی فرح
|
آرامِ جانم
زندگی همین زمزمه های بارانی ست
بشنو
حرف های در گوشی بسیاری
با باران دارم
سقف خانه ام درز درز
فاصله ریز و درشت برداشته
و چک چک
باران سیل اسا
یکریز می بارد و آب وگل
سرازیر می شود
بر درون وجودم
و این مستاصل ایستاده
زبیدادِ زمانه منم
بر درگاه خانه منتظر منم
که مبادا
سقفی که با حضور توان دست تو
آجر به آجر بنا کرده بودیم
ریزش کند
با بارشی بر بخت نگون بخت من
اوار شود
و تو نیستی
کجایی
که هر لحظه سقف آرزوهایم
سنگینی حجم این همه
خوشبختی را باید طاقت بیاورد
تا صبح قرار نیست
چشم بر هم بگذارم
و تمام درزهای نفوذی را
ریز ریز سانت سانت می گیرم
تا تو ز راه
خسته تن برسی و
به آرامش خانه
دمی آرام بگیری.
تا صبح سرک می کشم
به کوچه ای
که کاهگل نم دار دیوارهاش
سنگریزه های خیس رهگذرش
یاس های خوشبوی باران خورده کوچه باغش
به سلام دادنت
روز بخیر گفتن هایت
شعر سرودنت
حافظ خواندنت
بیشتر ز من عادت دارند
و پرندگان به آب و دانه دادنت
و دست های پر مهر و
ترانه های نازک نارنجی یت
انس و پیوندی نزدیک دارند
وای بر این گردنه های برف گیر
رودخانه های سیل گیر و
ابرهای مسدود کننده ی هوای یار
که راه را بستن بر تو .
و من که
برای تدرک امدن تُ
هزار کار نکرده دارم و
زمزمه ای در گوشی با
باران دارم
که باید کارهای ناتمام را تمامشان کنم
و شانه ای بر موهای نوازش شده ی قطرات باران
بر سر بزنم
لباس گل درشت آبی بپوشم
تا تو بیایی
بزن باران
که
در آغوش آرامش پاکت
امشب حرف های ناگفته ی بسیار ی با یار دارم
سروده ی - روح انگیز امیدی - شیراز
شب بارانی 10نوروز
1399
1399/1/10
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.