سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        آرامِ جانم حرف های در گوشی بسیاری با باران دارم

        شعری از

        روح انگیز امیدی فرح

        از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر موج نو

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۰ فروردين ۱۳۹۹ ۰۱:۴۹ شماره ثبت ۸۳۳۲۶
          بازدید : ۳۱۴   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        آرامِ جانم 
        زندگی همین زمزمه های بارانی ست
        بشنو
        حرف های در گوشی بسیاری 
        با باران دارم
        سقف خانه ام درز درز
        فاصله ریز و درشت برداشته
        و چک چک 
         باران سیل اسا 
        یکریز می بارد و آب وگل 
        سرازیر می شود
        بر درون وجودم
        و این  مستاصل ایستاده 
        زبیدادِ زمانه منم 
        بر درگاه خانه منتظر منم 
        که مبادا
        سقفی که با حضور توان دست تو 
        آجر به آجر  بنا کرده بودیم 
        ریزش کند 
        با بارشی بر بخت نگون بخت من 
        اوار شود 
        و تو نیستی 
        کجایی 
        که هر لحظه سقف آرزوهایم 
        سنگینی حجم این همه 
        خوشبختی را باید طاقت  بیاورد
        تا صبح قرار نیست
         چشم بر هم بگذارم 
        و تمام درزهای نفوذی را 
        ریز ریز سانت سانت می گیرم 
        تا تو ز راه 
        خسته تن برسی و
        به آرامش خانه
        دمی آرام بگیری. 
        تا صبح سرک می کشم 
        به کوچه ای 
        که کاهگل نم دار دیوارهاش
        سنگریزه های خیس  رهگذرش
        یاس های خوشبوی باران خورده  کوچه باغش
         به سلام دادنت 
        روز بخیر گفتن هایت
        شعر سرودنت  
        حافظ خواندنت
         بیشتر ز من عادت دارند
        و پرندگان به آب و دانه دادنت 
        و دست های پر مهر و
         ترانه های نازک نارنجی یت 
        انس و پیوندی نزدیک  دارند
        وای بر این گردنه های برف گیر 
        رودخانه های سیل گیر و
        ابرهای مسدود کننده ی  هوای یار
        که راه را بستن بر تو .
        و  من  که
        برای تدرک امدن تُ
         هزار کار نکرده دارم و
        زمزمه ای در گوشی با
        باران دارم 
        که باید کارهای ناتمام را تمامشان کنم 
        و شانه ای بر موهای نوازش شده ی قطرات باران 
         بر سر بزنم 
        لباس گل درشت آبی بپوشم 
        تا تو بیایی
        بزن باران
        که
        در آغوش آرامش پاکت  
        امشب حرف های ناگفته ی  بسیار ی  با یار دارم
        سروده ی - روح انگیز امیدی - شیراز
        شب بارانی 10نوروز 
        1399
        1399/1/10
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۰۹:۳۱
        دلنوشته زیبایی است خندانک خندانک
        علیرضا بنایی
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۲۹
        زیبا بود
        خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۴۴
        زیبا بود و دلنشین
        ماشاالله بزرگوار
        در پناه خدا باشید به مهر خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۵۷
        خندانک خندانک خندانک
        علی حاجی حسینی
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۰۷
        🌷🌷🌷🌷زیبا
        دوشنبه ۱۱ فروردين ۱۳۹۹ ۰۸:۵۲
        زیبا سرودید
        درود خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4