دل دیوانه ی عاشق خطر کرد
به شهر تو،به عشق تو،سفر کرد
نمیدانی که دل از گرمیِ عشق
چه آتش ها برایت شعله ور کرد
دل من را ، هوای دیدن تو
به مقصدهای دورم ، دربه در کرد
به دل من وعده هایی داده ام که
تمامش را سرِ خرمن، به سر کرد
مرا این انتظار و کاسه ای که
از آن سر رفت صبرم،خسته تر کرد
دلم از کوچه باغی های این شهر
به تنهایی ، به سمت تو گذر کرد
برای دیدن تو باید این بار
تمام آدمکها را خبر کرد
تو را میبوسمت در قاب این شهر
مرا عطر تو ، رسوایی دگر کرد
شبی در خواب دیدم بر لب تو
تمام بوسه های من ثمر کرد
خدا را تو چه دیدی ، شعر شاید
به مغز استخوانهایت اثر کرد
حواشیِ نگاهت خانه دارم
دل من را نگاهت بی پدر کرد
مگر زیباتر از تو هست در شهر ؟
خدا روی تو را قرصِ قمر کرد
مرا باید ببخشی که دوباره
شب من را خیال تو سحر کرد
خودم دیدم که امشب یاد تو باز
نگاه ماه را هم ، خیس و تر کرد
خدا باید بداند که خودش را
به نقاشیِ تو ، غرقِ هنر کرد
و در حفظت نه تنها گوشِ شیطان
که گوشِ یک جهان را نیز، کَر کرد
سبکبالم که شعرم را سرودم
دلم ابرازِ عشقی مختصر کرد
و هر کس این ترانه را نخوانَد
ضرر کرد و ضرر کرد و ضرر کرد