اقلیم بی مهتاب پاییزی ( شعری زلال )
پریشانم .
ندارم شوق پروازی
کجا باید برم این درد جانسوزم ؟
شدم آواره در اقلیم بی مهتاب پاییزی !
و می دانم هوا سرد است و خورشید از طلوعی ساده می ترسد .
کسی سر بر نیارد سرسری اینجاکه می دانم؛
منم تنهاترین غوّ اص این دریا
که افتادم بر این ساحل
تک و تنها
******
مرادریاب
نگارینا! نگاهم کن !
که تنها زخم این پاییز بی رحمم
مرا دریاب و زخمم را مداوا کن که بیمارم .
شدم مصلوب عشقت چون مسیح تنهاترین عاشق در این وادی !
ببین مضراب چنگت زیرو رو کرده درونم را
بگریم تا سحر خونابه ها از دل
امان ازدل! امان از تو!
نگا رینا !
زلال فوق بر وزن (مفاعیلن) پیوسته و بدون قافیه بصورت پلکانی سروده شده است .
مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن مفاعیلن
مفاعیلن
سروده شده در شهرکرد.4/10/89ساعت 23:23دقیقه ی شب
از مجموعه ی چشمه های زلال