سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        ویروس کورونا

        شعری از

        محمد حسین پژوهنده

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۰۲:۱۷ شماره ثبت ۸۲۹۲۵
          بازدید : ۳۸۷   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد حسین پژوهنده

        یکی از افاضل این غزل را برایم فرستاد:
        « نوروز بمانید که ایّام شمایید!
        آغاز شمایید و سرانجام شمایید!
        آن صبح نخستین بهاری که ز شادی
        می آورد از چلچله پیغام، شمایید!
        آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار
        آن گنبد گردننده ی آرام شمایید!
        خورشید گر از بام فلک عشق فشاند،
        خورشید شما، عشق شما، بام شمایید!
        نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟
        اسطوره ی جمشید و جم و جام شمایید!
        عشق از نفس گرم شما تازه کند جان
        افسانه ی بهرام و گل اندام شمایید!
        هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق،
        هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید!
        امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست
        در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید!
        گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است،
        در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید
        ایّام ز دیدار شمایند مبارک
        نوروز بمانید که ایّام شمایید!
        (پیرایه یغمایی)
        سال نو مبارک باد"❤🌷🌷🌷🌷🌷❤»
        این غزل را که خواندم، بالبداهه این ابیات با الهام از آن، در صحیفه ذهنم جای گرفت:
        به به، چه به جا سفت غزل حضرت یغما
        نازم به چنین شاعر وارسته ی والا
        ایام شمائید و شمائید مبارک
        وآن مهر جهانتاب شمائیدبه هرجا
        خورشید شمائید بورزید اگر عشق
        بی عشق اگر هست کسی، زنده مبادا
        نو روز شوید ای همه خورشید و همه مهر
        وز مهر بتابید به گلزار و به صحرا
        گر شوخ بمانید و نگردید نو هر روز
        گردید چو آب عفن اندر دل جو ها
        آن گاه نه مهرید و نه ایام و نه عشقید
        از چشم خرد نیز چو ویروس کوروونا
        نوروز مبارک، و بعثت رسول مکرم تهنیت باد! 🎄🎄🎄🎍🎍🎍
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۴۳
        بسیار زیبا و جالب بود
        عید مبعث مبارک خندانک خندانک
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۳:۴۶
        بسیار زیبا بود
        درود بر هر دو استاد
        مستدام باشید خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۴۱

        سلام :
        درود بر شما
        ----------------- خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهــــــــــــارا خیـــــــز و زان ابرِ سبک‌رو
        بزن آبــی به روی ســـــــــــــبزه ی نو

        گهی، چون جویبــــــــارم نغمه‌آموز
        گهی، چون آذرخشم رخ برافروز

        هنوز این‌جا جوانی دلنشین است
        هنوز این‌جا نفس‌ها آتشین است . ه - ابتهاج
        --------------------
        نوروزتان خجسته
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۴۲
        شاعر گرامی
        اشعارشما
        سرشار از زبیای است
        بدیع و به غایت دلنشین
        هزاران درود برشما
        بهار آمد
        صنما بهارآمد ، بشکن تو غصه‎ها را
        بده مژده‎ی رهایی ، دل دردمند ما را
        چومسیح جان دهی تو،به منی که سخت زاریم
        زدلا جدا کنی غم، بدهی به ما صفا را
        چه شود شبی تماشا، بکنیم رخ تو را ما
        کرمِ تو نور شادی است ، دل تنگ بی‎نوا را
        نوروزتان پیروز
        دلتان بی غم
        تنتان سالم
        عمرتان باعزت
        #محمد_باقر_انصاری_دزفولی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۸:۴۵
        درود استاد گرامی
        نوروزتان پیروز استاد
        خیلی زیبا سرودید
        مانا باشید به مهر
        لیلا امریاس(پریسا)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۴۵
        درود
        کامروا باشید
        محمدعلی رضاپور(مهدی)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۳۲
        خندانک خندانک خندانک
        محمدعلی رضاپور(مهدی)
        يکشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۹ ۲۳:۳۲
        سلام و احترام،
        همان طور که احتمالا می دانید، سروش، سه گلشن، و شعر سبز(چندآهنگ)، قالب هایی تازه و توانمند در شعر فارسی اند که شایسته است بیش تر خدمت اهالی فرهیخته ی ادبیات، شناسانده شوند.
        برای آشنایی بیش تر دوستداران این مقوله با قالب شعری سروش، چند سروش کوتاه تقدیم تان
        می شود:

        1- گفتن از عشق، کار سختی نیست/
        خوب گفتن، شکار سختی نیست/
        فصلِ اصلیِّ عاشقی، عمل است.//

        2- برگ زرد خزان، خودش را، ریخت/
        با هوا و زمین و آب آمیخت/
        برگِ بی بار چون تمشک نبود.//

        3-“علّیَت” داشت نخ نما می گشت/
        فیلسوفی پی خدا می گشت/
        عارفی از عُروج بر می گشت/
        حرف نابش به دل گرامی گشت:/
        “نور”، مجهول نیست؛ اثبات است.//

        4- پسر و مادر، آخرین دیدار/
        اشک ها: شعله های آتشبار/
        رفت و ماند. استخوان که شد، برگشت.//

        5- تاک تا شد، به جرمِ پاکی مُرد/
        ایستاد. اوفتاد. خاکی مُرد/
        مردِ خاکی به دردناکی مُرد/
        زنده ی جاودان، غریبِ زمان.//

        6-در زباله، پیِ غذا می گشت/
        تازه از اختلاس بر می گشت/
        اختلافات… . //

        7-روز، شب شد. دوباره شب آمد/
        خام ماندیم و صد لقب آمد /
        آخرش جان ما به لب آمد/
        خام تا خاک ….//

        8-پَست را اوجِ سرفرازی بُرد/
        به حقیقی ترین مَجازی بُرد/
        توی بازی بُرد/
        تبلیغات.//

        9-رفتم از کوهپایه تا قله/
        وقتِ برگشت گشت/
        (وای! تا پایین/)
        دره – دره … .//

        10-دستت آماده کن!/
        “دل گِرو در کِرِشمه های تمشک!”//

        11-دل گدازنده، دلنواز آمد/
        باز با ناز و سرفراز آمد/
        کاشکی داشتم دلی، دلکی .//

        12-آفتاب غروب و کشتی و آب/
        موج بی تاب و التهاب و شتاب/
        آی دریا! بیا مرا دریاب /
        مثل ماهی به ساحل افتادم(افتادَه م) .//

        13-مِه چه زیبا نِشَست بر تنِ دشت/
        ناز و نرم از کنار دشت گذشت/
        خاطرات تو در دلم آمد/
        نازتازان و بی گذشت گذشت/
        باز، گلگشت، نوعروس، خیال
        (خوانش دیگر: باز، گلگشتِ نوعروسِ خیال .)//

        14- ماه در کوهسار، زیباتر/
        بادِ نرمِ بهار، زیباتر/
        یار، چشم انتظار، زیباتر/
        دل من، بی قرار، زیباتر/
        در شبِ عشق.//

        15-هر سری سرسپرده ی چیزی ست/
        بسته بر حلقه ی دلاویزی ست/
        مرغکِ شاخسارِ گلریزی ست/
        من تو را دارم.//

        16-هرچه که هست و جزئی از هستی ست/
        همزمان، شعرِ عقل و سرمستی ست/
        همه ی هستی اهل همدستی ست/
        رازها واحدند و گوناگون.//

        17-کِرم، پروانه می شود روزی/
        غوره، فتّانه می شود روزی/
        این زمین، خانه می شود روزی/
        خوار نشمار.//
        رضااشرفی فشی
        شنبه ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۲۱:۰۰
        سلام و درود استاد، سرخوش شدیم از بوی عطر اگین الفاظتان،
        سربلند و پاینده باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شهنی
        پنجشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۹ ۲۰:۴۷
        درررود
        بسیار
        زیبا
        و
        عاااااااالی


        *_꧂🌸☘️჻*
        🌸 🌿 *꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸_____*
        ☘️჻🌸🌿
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3