يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر فاطمه سادات موسوی(فروهنده)
آخرین اشعار ناب فاطمه سادات موسوی(فروهنده)
|
بابا برایم روز و شب از خاطراتش نقل کرد
هر جا در این میدان رزم شب را صبوحی تازه کرد
از تانک و توپ و ترگ و مرگ از عاشقی ها یاد کرد
از بیرق مردانگی از جنگ و از دلدادگی
خونین دهن خونین بدن از رزم مردم نقل کرد
گفت از گره افتادگی شب خون به تن آوارگی
گفت از نفس تنگی شب گفت از سکوت صبح مرگ
گفت از تن یک دخترک ترکش به جانش مادرش
گفت از پوتین های کثیف گفت از کثیفی های خصم
گفت از اشاره از تفنگ گفت از شمارش از فشنگ
گفت از یک و دو از سه آه گفت از پسش آتش بزن
ناگه بزد تیرش به سر لرز تنش بی اختیار
بابا از آن دریای خون موجی گرفته ناگهان
رنگش سیاه و سرخ و زرد اما تماشایی نبود
لرز تنش بی هوشوار نای نوایم میفروخت
گویی نفس را تازه کرد بابا پس از آماج موج
پلکی زد و آرام شد جان هم ز تن آزاد شد
چشمش پر از اشک و دلش لبخند گل میزد به لب
آری شهادت نامه ی عشاق امضا شد به دست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.