صلیب

زیبا و جالب بود

سلام :
درود بر شما بانو امیری عزیز...
سرود ه تان بسیار بسیار زیباست
کاش بقیه دوستان هم زحمت کشیده آنرا بخوانند ...
به صفحه دوستانهم سری بزنید بد نیست .

---------------------------
باز باران ، بی ترانه خستگی برجا گذاشت
باز داغی بر دلِ مجنون این لیلا گذاشت

باز سر شد روزهای بی تو ...بی چتر و کلاه
باز هم یلدا گذشت و عشق را تنها گذاشت ----؟!

درود بر سپیدسرای توانا_ بانو فریماه_ گرامی
باز هم شعری اندشمندانه و نیک بنیان
از اون سپیدهایی که میشه ساعتها بهش فکر کرد
شعرهاتونو دوست دارم
آزاد اندیشی و صداقتی شاعرانه در شعرهاتون موج میزنه
به پاس تلنگری که با شعرتون به اندیشه ی خاک گرفته ام زدید دلنوشته ای ناخوانده تقدیمتون میکنم:

\"در همین حوالی\"

برادرم خمس می دهد
زکات هم
و من کلیه ام را...
قربهً الی البازار
او خانه ای در بهشت دارد
مِن تحتها الانهار
من نیز خانه ای اجاره ای دارم
در محله ی اشرار
برادرم حلیه المتقین می خواند
بحارالانوار
من اما سخت درگیرم
بلطف خدا سرِ کار
برادرم بوی بهشت می دهد
بوی عطر \"تیرُز\"
بوی رُزهای بهار
من اما... بوی عرق
مستم از ویسکیِ کار
روی پیشانی برادرم
پینه ای زیباست
بهترین نوعِ پینه در بازار
انگار کشیده اندش با پرگار!
پینه ی دستان من اما
به قول گونه های دخترم: خار خار
برادرم باز به حج رفته
برای هفت هشتمین بار
تمرین می کنم که بگویم: حجّکم مقبول!
پرستار می خندد
خدا هم انگار!....(م. فریاد)

به امید روزهای روشن

درود بیکران جناب زارع عزیز

برای من باعث افتخاره که استاد و شاعر توانمندی چون شما ، به نوشته های من
من سری میزنه و باعث دلگرمی شاعران نوپایی چون من میشه ...
یک دنیا سپاس