سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 18 فروردين 1404
  • روز سلامتي (روز جهاني بهداشت)
9 شوال 1446
    Monday 7 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      دوشنبه ۱۸ فروردين

      می دانی آرام جان_ بزرگترین جرم این دنیا چیست ؟ عشق است .

      شعری از

      روح انگیز امیدی فرح

      از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۰۱ شماره ثبت ۸۱۳۵۸
        بازدید : ۳۸۲   |    نظرات : ۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      می دانی آرام جان
       بزرگ ترین جرم این دنیا چیست ؟ عشق است .
      که باید آن را در پستوها 
      پنهان کرد.
        معاشقه های قلم و غم های عشق
      به قلم - روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز
      ___و اما 
      در روز و شب های
      بسی دور و درازم
      مسیرهای پر آشوب و متلا طمی 
      را طی کرده ام.
      شده ام 
      رودخانه ای پر خروش و سیال. __
       می سوزم 
      به سان ِ اسپندی روی آتش 
      ___
       
      به بهانه ای 
      ترا شمعی می بینم 
      که به آتش بکشم 
      پر و بال خود را .
      و هر دم به دم
      به جوش و خروشی
      به غریدن آماده ام _
      سنگی را انداخته ی بسویم .  
      چه ها کرده ای ؟!
      تو 
      به حال و روزم
      که کرده ای زیر ورو 
      تمامی ِ وجود گدازتر 
      از آتشفشانم
      و 
      نگفتی 
      تو جرمم 
      به جز حرمت و حیا
      چه بود ؟!
      ___
      که بارها. سختی ها را. صبوری کرده ام و
      ته نشین بستر پر از آرامشم کرده ام .
      __
      راستی 
      نبودی مدتی 
      سرت به نا کجا آباد گرم بود؟؟
      که حتی سراغی نگرفتی ؟
      از چشمانِ منتظر بر درم ؟
      ؟_____
      حالا 
      دوباره نه یکبار
      به 
      درازای
      هزار هزار هزار 
      داستان 
      سر از آزار و عشقبازی با عشق 
      چرا
      سردر آورده ای ؟!
      ___
      فراموشت نکرده ام 
      شده ام برکه ای 
      که با اشاره ی 
      سر انگشتانِ بی رحم و  
      آزمون گر تو 
      زیر و رو می شوم 
      بالا و پایین می پرم 
      در آرزوی نگاه های 
      گریزان تو
      آن خنده های زیر زیر کانه ی تو .
      ____
      اما 
      نیستم ؟ در آرزوی دیدار مجدد دنیای بی تو
      __
      جیغ نزن ای طفلکم 
      هیاهو نکن عشقکم 
      بیش از این 
      تو اگر خواهی رشد 
      خواهی رسید 
      در گمناهی به اوج. __
      مبادا 
      بروی 
      به در و محفل این و آن 
      یا بگیری بهره ای از ادعاهای پوچ این و آن
      ؟____
      این خط و این نشان 
      که تو.   عشقی.  عشق 
      __
      وابسته نشوی 
      به دنیای آدم ها
      ای دلبرکم 
      که دنیایی پوچِ اینترنتی یست 
      که ندارند در خلوت خود 
      هیچ آرامشی
      __
      زخم هایشان عجیب عمیق 
      لبخند های دروغین 
      و نقاب های رنگین بر صورت
      سختی ها و مصایب ها شون
      تمام ناشدنی و گیج تر
      ز دل شید ا و بی پروای تو
      _
      و خدا نکند 
      کس
      از سر تنهایی 
      پناه ببرند!
      به نا امن ترین آغوش های دنیوی
      و گاهی 
      تن بشویند در لذتی نا مطمین و تابو های. پر کلاغی 
      سیاه تر از ذغالی 
      و گازی بر درختانِ
      سیب های نارس جهنمی
      و مقدار زیادی تحملِ
      ز.    ن.      د.   گ.  ی
      یعنی همین 
      روز مرگی های 
      خواب ها 
      خوشی های بی عشق _
      __
      تو از جنس پری تو 
      یک پرداخته ی عطر آگینی تو 
      رویای افسانه ای 
      شمیم سرکشِ 
      نسیم های صبح سحری
      زمزمه های عاشقانه ی شبی
      _
      نمی دانم گلم 
      چرا عبرت نمی گیریم 
      ز اوضاع وخیمِ
      این دنیای مکروه ی هزار چهره
      تلنگر هم فایده ای ندارد ،
      نتیجه ای نه 
      ندارد .
      بر این مرده ی در حال احتضار  و متعفن در مرداب های 
      خالی از نیلوفرهای صورتی عشق.
      __
      تنم می سوزد در تب
      هذیان ولم نمی کند .
      از این بغرنج های بی حاصل 
      باد خزان می پیچد 
      در سرم 
      از این دخمه های موش کور 
      خورشید سرد 
      لگد بر این زمین یخ .
      ___
      خدایا 
      چرا هیزمی نمی سوزد؟
      گر نمی گیرد 
      در بساط نان خانه ای
      ____
      انگار 
      مروت و مردانگی 
      رخت بسته از این زندگی .
      ____
      آرام باش 
      ای عشق 
      که می گذارد 
      این روزهای سخت و زجرآورِ
      رسوا گر هر چه 
      عشقِ و خوبی .____
      روزی می آید 
      که از آسمان 
      به تعداد قطرات چشمت
      ستاره می چینی و
      و به خانه ی دلت می بری .
      _
      اشک نریز 
      که نزدیک است 
      بارش زود هنگام قهقه های زندگی .
      که عشق تکیه کردن بر شانهِ
      نا مطمین نیست . 
      لبخندی مشترک بین 
      تمام لحظات خوش زندگیست.
      ____
      نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی _ شیراز 

      _می دانی آرام جان 
      بالاترین جرم این دنیا 
      چیست ؟ 
      عشق است 
      که باید  از چشم همه پنهان کرد_
      نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز
      آدینه - 18 / بهمن ماه / 1398
      1398/ 11/18
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۰۳
      خندانک
      سلام خندانک
      خوش آمدید به جمع ما خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۱۲
      به شعر ناب خوش آمدید خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۲۸
      خندانک خندانک خندانک
      بسیار درود
      ایام به کامت
      حق درپناهت
      خندانک خندانک خندانک
      مهدی نساجی
      شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸ ۱۹:۵۰
      سلام بانوی شاعر
      اثری زیبا و پر احساس..........درود.. خندانک
      مسعود میناآباد  مسعود م
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۰۳:۳۴
      سلام :
      درود ...
      --------------------------- خندانک
      ------------
      ديگرم گرمی نمی بخشی ...
      عشق ، ای خورشيد يخ بسته

      سينه ام صحرای نومیديست
      خسته ام ، از عشق هم خسته --------فروغ
      فروغ فرشیدفر
      يکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۱۲
      🌹🌹🌹🌹
      محمد قنبرپور(مازیار)
      دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ۱۷:۰۸
      خندانک خندانک
      محمودرضا رافعی (رافع)
      دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۰۸
      سلام و سپاس بانو خندانک خندانک
      روح انگیز امیدی فرح
      چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ۱۵:۳۸
      سلام و درود
      سپاسگزارم از خوش آمد گویی عزیزان
      قلمتان تواناتر و ایامتان خوش باد . حضور عشق ها و مهربان های زندگیتان را شایسته در کنار خودتان نگه بدارید,,قدر بدانید ..
      مراقب دل های گرمتان باشید
      روح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز
      چهارشنبه 1398/11/23
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1