وای از شجاعت ای اجل، من پشتِ در هستم بیا
خالی بکن جای مرا، تا منتظر هستم بیا
آماده ام، تکرار کن، انّا اِلیهِ الرّاجعون
از حالِ امروزم فقط، تا بی خبر هستم بیا
خوابم نمی آید چرا؟ ترسیده ام، کاری بکن...
تاوان مهیا کرده ام، بی همسفر هستم بیا
امشب دوباره با کفن، بر جای خود افتاده ام
بر روی بالش منتظر، با چشم تر هستم بیا
تا قصه ی شب می رسد، امشب به پایانش اجل
با اعظمت نرمی بکن، تا محتضر هستم بیا
۱۳۹۸/۷/۹