دوشنبه ۳ دی
رسوای گمنام زمونه شعری از فرشته امینی
از دفتر اشک فرشته نوع شعر ترانه
ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۳۵ شماره ثبت ۸۰۵۰۶
بازدید : ۴۲۷ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب فرشته امینی
|
این روزا چه بی قرارم
باز تماشائیه حالم
دوباره اشک و حسرت
دوباره دلشوره دارم
مثه اسپند رو آتیشم
دیوونگیات و نبینم دیوونه می شم
زاویه ی ناز نگات گوشه ی دنج منه
نگات و ازم بگیری من بی خونه می شم
جای خالیت تو دلم سنگینه
نگام از بی مهریات غمگینه
توی شعرام غصه ها سر میرن و
چشام با درد دوریت همنشینه
صورت پنجره خیس خیسه
با اشکاش داره از حال خرابش می نویسه
اینقدر خط خطی کرده از دلتنگیاش
طفلکی تنش حالا مثه یه چک نویسه
طفلکی حال دلم دوباره زار و پریشونه
انتظار دیدنت باز من و کرده یه بیمار دیوونه
لب مرز جنون هر شب دستگیر می شم و
می شم رسوای گمنام زمونه
کابوس رفتنت داره هر شب بهم سر می زنه
این دیگه شاید قسمت تموم شب های منه
هر شب از خواب می پرم و جای خالیت و که می بینم
دیگه قلب عاشقم انگاری نمی زنه
یاد چشمات هر تپش تو قلب دیوونم سر می خوره
خیال بوسه هات حوالی این دلم دیگه تاب نمی خوره
عطر تنت هر نفس می پلکه تو خلوتم
هوات سر به سر این دل میذاره که از غصه پره
خورشید چشات و ازم پنهون کردی و
دنیام و ابری و چشام و گریون کردی
می بارم و هر شب خوابت و آب می بره
نیستی و چه بد من و داغون کردی
تنهایی دستام و تو باور کن
با عشق پاک و کوچیکم باز سر کن
چشام خیره به در منتظرن
برگرد و خستگیاشون و زود در کن
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود فراوان خدمت شما بینهایت سپاسگزارم 🙏🙏🙏 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.