سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 5 ارديبهشت 1404
  • شكست حملة نظامي آمريكا به ايران در طبس، 1359 هـ‌.ش
27 شوال 1446
    Friday 25 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب. مارک تواین

      جمعه ۵ ارديبهشت

      افکار پوچ

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ ۲۱:۲۷ شماره ثبت ۸۰۴۱۴
        بازدید : ۵۰۲   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

       افکار پوچ
       
       گر سزاای من همینست که کنارت باشم این ،
       من را کفایت می کند
       پُربها وقتم نگیر ای فکر پوچ ،
      غیر اینصورت خداوندم به جبران ضرر من را حمایت میکند
       
       عدل در دنیای ربانی همیشه جاری است
       آنرا نمی بینی چرا ؟
       بهر هر میزان ظلم ، کشانیده شود برخاک، یک بینی
       نمی بینی چرا ؟
       
       با تصورهای خام ای فکرپوچ ، دائم تو همدستی کنی
       تو همی خواهی که بر اعمال پیش دستی کنی ؟
       
       من تورا به نظم میچینم کنارِ باطراوت ، پاک رؤیایم
       تازه می بینی چقدر زشتی ، کنارِ فکرِ زیبایم
       
       مغزم از تو خسته میگردد ، امانم ده برو
       از کجا می‌آیی تو؟ تنها گذارم ، تو فقط از من برو
       من به فکرِ شادیِ مطلق میگردم همی
       تو نمیدانی که شادی چیست ، پس اینک برو
       من به دنبال بهشتی پُر ز زیبایی ، میگردم همی
       تو نمیدانی بهشت چیست ، چون نمیدانی برو
       من به دنبال تمام آنچه ارزشمند باشد ،
       درخود و دنیا میگردم همی
       تو بجز پوچی چه میدانی؟ دنبال کارخویشتن باش و برو
       
       من تکاپو میکنم با فکرهای بس کلان
       جمله ترسیمی کنم یک جان و روحی بیکران
       تو نمیدانی بی نهایت، بیکرانی چیست، پس دیگر برو
       
       من شکفتم ازخودم ،
       جسم وجان من همه جنسش تماماٌ خنده شد
       روح من آنقدربزرگ شد، تاب نیاورد جسم پَستم ،
       روح ازجسمم جدا شد
       تو نمی دانی عروج روح چیست
       چون نمیدانی ، با یک مشت سوال بی جواب ،
       وقت ارزشمند من را تو نگیر، اینک برو
       
       بهمن بیدقی 98/9/26
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۳۱
      درود بزرگوار
      جالب و زیبا بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸ ۲۲:۴۶
      با سلام ودرود بی پایان
      سپاسگزارم از نظرمحبت آمیزتان
      ارسال پاسخ
      سید احسان موسوی ( سام )
      پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۲۴
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۳۵
      باسلام وعرض ارادت
      ممنون از نظر مشوقانه و پر از مهر و محبتتان بزرگوار
      سپاسگزارم
      ارسال پاسخ
      اعظم قارلقی
      شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۱:۵۹

      عرض احترام
      درود بر شما بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک

      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۴۶
      باسلام وعرض ادب
      ممنونم از نظر مثبتتان بزرگوار
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1