سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 15 اسفند 1403
  • روز درختكاري
6 رمضان 1446
    Wednesday 5 Mar 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      چهارشنبه ۱۵ اسفند

      افکار پوچ

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ ۲۱:۲۷ شماره ثبت ۸۰۴۱۴
        بازدید : ۴۹۷   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

       افکار پوچ
       
       گر سزاای من همینست که کنارت باشم این ،
       من را کفایت می کند
       پُربها وقتم نگیر ای فکر پوچ ،
      غیر اینصورت خداوندم به جبران ضرر من را حمایت میکند
       
       عدل در دنیای ربانی همیشه جاری است
       آنرا نمی بینی چرا ؟
       بهر هر میزان ظلم ، کشانیده شود برخاک، یک بینی
       نمی بینی چرا ؟
       
       با تصورهای خام ای فکرپوچ ، دائم تو همدستی کنی
       تو همی خواهی که بر اعمال پیش دستی کنی ؟
       
       من تورا به نظم میچینم کنارِ باطراوت ، پاک رؤیایم
       تازه می بینی چقدر زشتی ، کنارِ فکرِ زیبایم
       
       مغزم از تو خسته میگردد ، امانم ده برو
       از کجا می‌آیی تو؟ تنها گذارم ، تو فقط از من برو
       من به فکرِ شادیِ مطلق میگردم همی
       تو نمیدانی که شادی چیست ، پس اینک برو
       من به دنبال بهشتی پُر ز زیبایی ، میگردم همی
       تو نمیدانی بهشت چیست ، چون نمیدانی برو
       من به دنبال تمام آنچه ارزشمند باشد ،
       درخود و دنیا میگردم همی
       تو بجز پوچی چه میدانی؟ دنبال کارخویشتن باش و برو
       
       من تکاپو میکنم با فکرهای بس کلان
       جمله ترسیمی کنم یک جان و روحی بیکران
       تو نمیدانی بی نهایت، بیکرانی چیست، پس دیگر برو
       
       من شکفتم ازخودم ،
       جسم وجان من همه جنسش تماماٌ خنده شد
       روح من آنقدربزرگ شد، تاب نیاورد جسم پَستم ،
       روح ازجسمم جدا شد
       تو نمی دانی عروج روح چیست
       چون نمیدانی ، با یک مشت سوال بی جواب ،
       وقت ارزشمند من را تو نگیر، اینک برو
       
       بهمن بیدقی 98/9/26
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۳۱
      درود بزرگوار
      جالب و زیبا بود خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸ ۲۲:۴۶
      با سلام ودرود بی پایان
      سپاسگزارم از نظرمحبت آمیزتان
      ارسال پاسخ
      سید احسان موسوی ( سام )
      پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۲۴
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۳۵
      باسلام وعرض ارادت
      ممنون از نظر مشوقانه و پر از مهر و محبتتان بزرگوار
      سپاسگزارم
      ارسال پاسخ
      اعظم قارلقی
      شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۱:۵۹

      عرض احترام
      درود بر شما بزرگوار
      خندانک خندانک خندانک

      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۴۶
      باسلام وعرض ادب
      ممنونم از نظر مثبتتان بزرگوار
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2