سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        افکار پوچ

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ دی ۱۳۹۸ ۲۱:۲۷ شماره ثبت ۸۰۴۱۴
          بازدید : ۴۹۳   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

         افکار پوچ
         
         گر سزاای من همینست که کنارت باشم این ،
         من را کفایت می کند
         پُربها وقتم نگیر ای فکر پوچ ،
        غیر اینصورت خداوندم به جبران ضرر من را حمایت میکند
         
         عدل در دنیای ربانی همیشه جاری است
         آنرا نمی بینی چرا ؟
         بهر هر میزان ظلم ، کشانیده شود برخاک، یک بینی
         نمی بینی چرا ؟
         
         با تصورهای خام ای فکرپوچ ، دائم تو همدستی کنی
         تو همی خواهی که بر اعمال پیش دستی کنی ؟
         
         من تورا به نظم میچینم کنارِ باطراوت ، پاک رؤیایم
         تازه می بینی چقدر زشتی ، کنارِ فکرِ زیبایم
         
         مغزم از تو خسته میگردد ، امانم ده برو
         از کجا می‌آیی تو؟ تنها گذارم ، تو فقط از من برو
         من به فکرِ شادیِ مطلق میگردم همی
         تو نمیدانی که شادی چیست ، پس اینک برو
         من به دنبال بهشتی پُر ز زیبایی ، میگردم همی
         تو نمیدانی بهشت چیست ، چون نمیدانی برو
         من به دنبال تمام آنچه ارزشمند باشد ،
         درخود و دنیا میگردم همی
         تو بجز پوچی چه میدانی؟ دنبال کارخویشتن باش و برو
         
         من تکاپو میکنم با فکرهای بس کلان
         جمله ترسیمی کنم یک جان و روحی بیکران
         تو نمیدانی بی نهایت، بیکرانی چیست، پس دیگر برو
         
         من شکفتم ازخودم ،
         جسم وجان من همه جنسش تماماٌ خنده شد
         روح من آنقدربزرگ شد، تاب نیاورد جسم پَستم ،
         روح ازجسمم جدا شد
         تو نمی دانی عروج روح چیست
         چون نمیدانی ، با یک مشت سوال بی جواب ،
         وقت ارزشمند من را تو نگیر، اینک برو
         
         بهمن بیدقی 98/9/26
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸ ۱۲:۳۱
        درود بزرگوار
        جالب و زیبا بود خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        جمعه ۲۰ دی ۱۳۹۸ ۲۲:۴۶
        با سلام ودرود بی پایان
        سپاسگزارم از نظرمحبت آمیزتان
        ارسال پاسخ
        سید احسان موسوی ( سام )
        پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۲۴
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۸ ۱۱:۳۵
        باسلام وعرض ارادت
        ممنون از نظر مشوقانه و پر از مهر و محبتتان بزرگوار
        سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        اعظم قارلقی
        شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۱:۵۹

        عرض احترام
        درود بر شما بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک

        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        شنبه ۲۱ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۴۶
        باسلام وعرض ادب
        ممنونم از نظر مثبتتان بزرگوار
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6