دوشنبه ۳ دی
|
آخرین اشعار ناب رضاتبریزی تورک
|
بزرگترین اشتباهِ
زندگی ام بوده و هست!
آخر از کجا می دانستم
ازدواج سنتی اینگونه باشد!
از روزی که به عقدِ یکدیگر درآمدیم
تا خود این لحظه
که این شعر را می خوانی!
اشتباه پشت اشتباه...
حق طلاق را نیز به او داده ام
آخر از کجا می دانستم
حیوانی ست وحشی!
سیر نمی شود لاکردار
شب که می رسد
ترس همه وجودم را در بر می گیرد!
بدون نوازش حمله می کند
تجاوز می کند
موجودی دیر انزال
که تا صبح طول می کشد
بعضی شب ها از درد زیاد
از هوش می روم
و چشم که باز می کنم
صبح شده و خبری از او نیست
از نبودَش آنقدر به وجد می آیم
که درد ناشی از تجاوزش
فراموشم می شود!
صادق خان هدایت!
تو به نسل بعد خودت ظلم کردی
کاش قبل خودکشی،
هشدار های لازم در مورد او را می دادی!
ولی من این اشتباه را نمی کنم
من رضا تبریزی
در شبی طولانی اِقرار می کنم
که کم آورده ام!
"تنهایی"
این موجودِ ناموجود
دَمار از روزگار آدم در می آورد...!
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.