يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب اکرم بهرامچی
|
شبیه برگ ِ خشکی رفته در گرداب ، می پیچید
و در رقص ِ غریب و ممتدی بی تاب ، می پیچید
و چون نیلوفری رقصان به دور شاخه ای لرزان
که تا عرش ِ بلند ِ نقره ی مهتاب..... می پیچید
پریشان از هجوم باد ِ پاییزی تَرَک خورده
چنان گلبرگِ خشکی در پس ِ سیلاب می پیچید
شقایق بود شاید، سایه ای از رنگ قرمز داشت
و از دردی به خود، درجستجوی خواب می پیچید
پلاکی بود و نقش ِ چفیه ای بر گردنی زخمی
و تصویری که در آئینه ی محراب ....می پیچید
به یاد ِ هشت فصل و هشت دریای خروشان موج
به سمت و سوی اقیانوسی از میناب می پیچید
اکرم بهرامچی
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام آقای استکی گرامی ممنونم از حضور خوب شما این شعر قدیمیه تقریبا ده سال پیش / و در وصف جانبازانیست که رفته رفته همه ی زندگیشونو برای مردم و سرزمینشون دادن | |
|
سلام آقای زارع ممنونم از دیدگاهتون من هرجه هم قلم بزنم ذره ی کوچکی از درد جانبازان رو نتونستم وصف کنم ممنون | |
|
سلام آقای انصاری دزفولی گرامی ممنونم از محبت شما | |
|
سلام
ممنونم از لطف شما و شعر خوب شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
در وصف حاج قاسم عزیز
شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی تسلیت باد