شنبه ۳ آذر
چنار کهن دیار من شعری از محمود گندم کار وحید
از دفتر چشمه ماه نوع شعر قصیده
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۸ ۱۹:۳۹ شماره ثبت ۸۰۱۸۵
بازدید : ۶۴۱ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر محمود گندم کار وحید
آخرین اشعار ناب محمود گندم کار وحید
|
چنارکهن دیار من
ای چنار کهنه زان دوران دور
ای شکوه جاده های بی عبور
بر تنت زخم تبرها مانده است
ساقه هایت تابش دریای نور
برگهایت پنجه های آتشست
ریشه هایت در خموشی های گور
زائرانت قرنها پنهان شدند
در جوارت ساکن شهر قبور
ای چنار، ای تک درخت آشنا
ای نماد مردمان باشعور
پهلوان جنگل اسطوره ای
شاخسارانت تنومند و قطور
بس حکایتها زدوران دیده ای
قصه هایت را برایم کن مرور
شرح این ویرانه ها را جغد پیر
در طنین غارهای سوت و کور
وز فراسوی شگفت روزگار
بازگو میکرد اینسان با چگور:
یاد باد آن روزگاران کهن
بزم شادی بود و لبخند و سرور
سالها پیوسته در پای چنار
مردمی یکرنگ مانند بلور
عارفانی ساده و نیکو سرشت
قهرمان اندیشمندانی فکور
پهلوانانی ز دنیای کهن
تکسوارانی جوانمرد و جسور
کو؟! کجایند؟ آن سواران دلیر
در هجوم جنگجویان شرور
وز سموم بادهای هرزه گرد
مانده بر جا اسکلتهای صبور
در شگفتم از سکوت جمجمه
کاسه ی سرهای لبریز از غرور
یادها،فریادها در بادها
جسمها و چشمها در کام مور
استودان بر صخره های سربلند
استخوان در چشمه های سرد و شور
عاقبت از گردش این چرخ پیر
خاک شد جولانگه دام و سمور
ماند نام دهکده از آن چنار
ساکنانش قوم مهنی غیور
7 بهمن 90 چنارناز خاتم یزد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام
به جمع ماخوش آمدید