پنجشنبه ۱ آذر
|
دفاتر شعر اصغر محمودی( مور )
آخرین اشعار ناب اصغر محمودی( مور )
|
یکی بود یکی نبود
زیر این طاق کبود
بی بی گل تنها نبود
از زمین سبز دل
آبی آسمونا
بی بی گل جدا نبود
بی بی گل سرو بلند
بی بی گل ناز و قشنگ
صورتش چین و چروک
دست و پاش ترک،تروک
چشم و ابرو چه سیاه
داکش چه بی گناه
کلبه ی کاه و گلی
دیوارش خاک و خولی
حیاطش باغ بهشت
زیر هر درخت اون میشه زندگی نوشت
چی میگی آی بی بی جون
گلای سوسن و یاس
اینا مال مردماس
حیاط سبز چمن
رنگ اون رنگ لجن
کلبه رونق نداره
باغ زنبق نداره
شادی گذشته ها
دود شد و رفت به هوا
بی بی گل ؟!
بگو از اون روزای نه خیلی دور
دنیا بود با دل تو هم رفیق هم جور جور
چی بگم آی بی بی جون
از کدوم کلبه و نون
از کدوم باغ بهشت
بگو زندگی برامون چی نوشت
بی بی جون
یادمه که اون روزا
با اینکه زندگیا
پر بود از خسته گیا
مردما شاد بودن
رها از داد بودن
همگی پاک بودن
چست و چالاک بودن
فارغ از سیاهیا
سپیدی رنگ دلا
به دور از حرص نفس
بدیا توی قفس
در کاخ مردما
همشون بود وای وا
کاخا دیوار نداشت
دزد بی جار نداشت
مردم آزاد بودن
عاشق و راد بودن
بلبلا شاد بودن
همه بی خواب بودن
کوچه ها غلغله بود
بچه هاش زلزله بود
بی بی گل کو بچه هات ؟!
بی بی جون
بی بی فدات
اون روزای دور دور
بی بی بود سنگ صبور
بچه ها ناب بودن
در تب و تاب بودن
چقده ناز بودن
خالی از راز بودن
پاک و دلخواه بودن
بلبل آواز بودن
صورتا چه بی ترک
دلاشون سپید ترک
دست و پاشون کوچولو
لپاشون رنگ هلو
خیلی وقتا روی پام
می گفتم قصه ی سام
قصه ی ناز پری جون
قصه ی رنگین کمون
شبا رو کنارشون
تا به صب همدم شون
دل من مست و خراب
لالا لالایی برای خواب
نازی جون ناز نازکم
کاش می کردی بازی کم
چرا وقتی دویدی
جلوتو نپاییدی
چرا بین بچه ها
تو همش نور پاشیدی
عزیزم عزیزکم
چشاتو بذار رو هم
آواز خواب لالایی
تا که همرام بخوابی
لالا لالا لالایی
نکن اینقده زاری
میاد فرشته ی شب
تو تخت خوابت امشب
ستاره ها روی سر
سیاهی می کشه پر
روشنیا روشنن
تاریکیا می پرن
لالا لالا لالایی
یه قاب عکس خالی
گلدونامون پر گل
آزاد هر چی بلبل
زندونا ویرون میشن
کاخ سلیمون میشن
رودخونه ها می جوشن
بدی ها موش موشن
لالا لالا لالایی
عزیزکم تو خوابی ؟!
بی بی گل خسته شدی
پسته ی سر بسته شدی
اسیر درد و رنجی
بدون مال و گنجی
اگه بگی جوابم
منم میرم می خوابم
بی بی گل کو بچه هات ؟!
کجا رفته اون صدات ؟!
بی بی جون بزرگ شدن
هر کدوم یه گرگ شدن
مشغول کار و بارن
یه عمر تو ی خوابن
رنگ گل بی بی رو
یکی یکی می قاپن
از اشکای بی بی گل
رودخونه ها می سازن
بی بی گل گریه می کرد
های و های ناله می کرد
مثل ابرای سیاه
می ریخت اشک بی صدا
بی بی گل گریه نکن
زار نکن
اینجوری آدما رو خوار نکن
اینا دست ما نبود
دست آدما نبود
سیاهی نبود سیاه
سپیدی رنگ دلا
بعد جنگ با بدیا
سپیدی شدش سیاه
بعد هر روز سپید
سیاهی رو میشه دید
اصغر محمودی(مور)
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام استاد گرامی
سپاس . پایدار باشید | |
|
سلام استاد گرامی
ممنون از وقتی که برای بنده گذاشتید
شاد و سلامت باشید | |
|
سلام دوست و استاد گرامی .
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و مطالعه نمودید .
از نظر صمیمانه ی شما نهایت قدر دانی را دارم .
روز و روزگار خوش . | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.