« پسر »
گر پسر عاقل و فرزانه و نيكو سِيرس1
همـره كار پدر ، كوشـش او با ثمرس2
كار نيكوي پدر ،كشت نكويش به زمين
رويد و رشد كند ، بهره ي آن، از پسرس
مزرع سبز جهان، پُر نشد از كشت و زرش3
جان من كارجهان،جمله همش كشت وزرس
هر پسر تا كه پدر شد ،غم اولاد بـخورد
يك پسر نيست ،كه غمخوار براي پدرس
با پسـر گـر پدري ، حيله و تزوير كند
چاره اي بهر پسر نيست ، پدر حيله گرس
چون پسر نيك شد و رأي پدر نيك بُوَد
رأي آنها همه جا لعلس و دُر و گوهرس
فطرت نيك پسر را ، چو پدر نـشناسد
همچو دانه دُري است،كه در خاكسرس4
گر پسر را ، پدري ابله و ديوانه بُوَد
ماتم آنجاس ، كه فرمانده او ، اين پدرس
اينچنين وضع عجيبي ، اگر آمد زِ پدر
پسرش چاره ندارد،همه جا خون جگرس
گر پدر نيك شد و آن پسرش نيك نبود
بار سنگين پسر ، مانده به دوش پدرس
حسن اين بحث تو،ما بين پدر با پسرس
آشنـا گـر به وظايف بـشون ، خوبترس
٭٭٭
1- سيرت – روش - طريقه 2- بهره- ميوه 3- كشت و زرع - كشاورزي 4- خاكستر
شعری پندآمیز و ارزشمند
گر پسر را ، پدري ابله و ديوانه بُوَد
ماتم آنجاس ، كه فرمانده او ، اين پدرس
آفرین بر شما
ممنون بخاطر زحمتی که برای انتشار اشعار ارزشمند مرحوم پدر می کشید
روحشون شاد
در پناه حق باشید