سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        بالماسکه

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۸ ۱۰:۱۵ شماره ثبت ۷۹۴۸۹
          بازدید : ۳۴۳   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        بالماسکه
         
        دنیای ما نمایش است انگار،
        یک نمایش بالماسکه
        چهره های مردمانش هم ، صورت نیست ،
        همه اش یک ماسکه
        دنیائی قشنگ است که به ذات خویش قشنگ باشد آن ،
        نه فقط یک حس که
        درمحفلی که اینهمه جمع اند طلا نایاب است ،
        جز مس که ،
        پرشده ست درآن ، همه آنرا طلا میدانند ، ولی هیچوقت تو فریبش را مخور،
        همه ی آنهمه سکه را که ضربش کردند من دیدم ، من نیافتم طلا، جزمس که
        آنکه از راه رسیده ست، سیندرلا نیست، میگویم چرا،
        چونکه ناشیانه او پیاده شد، از درب آنطرفیه  کالسکه
        گفته بودی چند وقتیست تو برایش پسرِ شاه شدی ؟
        شاید فقرت باعثش اوست ، جیبت را ربوده همه را ،
        ازطلا و اسکناس و سکه
        او فریبکارست و تو ، بیشتر ازحد ساده ای ، ازبس که
         
        او که در پشت نقاب سیندرلا همه اش پنهانست ،
        خواهرِحسود اوست ، سیندرلا را شنیدم که کنون زندانست ،
        حال ، زندانبان او ، پشتِ نقابِ بی گناه او همی پنهانست
        تو چه میدانی که پشت آنهمه ماسک ، چه چهره‌هایی ازجنس فریب پنهانست
        شاید شیطانی لجوج ، زشت و کریه ، پشت ماسکی از پری پنهانست
        باورمیکنی فرشته ای بس زیبا، پشت ماسکی مسخره، پنهانست ؟
         
        اینهمه بازی و بازی تا کجا ؟
        عمر، جاری شد وریخته شد همه به ناکجا
        وقت آن نیست که نقابها همه را برداریم ؟
        قدمی و توشه ای، سوی جهانِ بس قشنگ وماورائیِ خدا ، برداریم ؟
         
        بهمن بیدقی 98/9/17
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۸ ۰۹:۳۵
        سلام شاعرگرامی
        قلمتان همیشه توانا
        درود برشما
        خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۸ ۱۱:۱۹
        باعرض سلام به دوست گرامی ام
        مثل همیشه نسبت به من لطف دارید
        ممنونم ازشما
        ارسال پاسخ
        محمودرضا رافعی (رافع)
        پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ ۱۲:۵۴
        سلام بهره بردم ، با سپاس خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۳۸
        باسلام وعرض ادب
        سپاسگزارم بزرگوار
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5