عرض سلام و خسته نباشید خدمت اساتید محترم .. اصولا روحیه طنز پرداز ندارم متاسفانه و در گفتن و ساختن شعر طنز کمیتم لنگه .. اما سعی کردم مثنوی طنزی در مورد گرانی و خصوصا گرانی بنزین بسازم .. خودم رو یه ایرانی بسیجی و سرباز ملتم می دونم برای آقای روحانی به عنوان رییس جمهور احترام زیادی قائل هستم اما درکنارش از اوضاع کشور هم ناراضی هستم و اعتراض خودم رو با این مثنوی طنز به گوش عزیزان می رسونم .. با تشکر فراوان ♥️
دوش رفتم با رفیقم من سفر
گفتمش من بین راه بنزین بخر
آمد و دیدم که چشمش خون شده
در نبود لیلی اش مجنون شده
بعد دیدم توی جیبش پول نیست
دیگر حتی در تنش سلول نیست
گفتمش من یا حبیبی چی شده ؟
گفت بنزین مثل آلپیچی شده !..
گفتمش من راه و رسمش این نیست
این که گفتی در خور بنزین نیست
تا که دیدم قیمت بنزین را
درک کردم دیده ی خونین را
از گرانی کنتور چشمم پرید
قیمت بنزین تن من را درید
ای خدایا یار من تنها تویی
گرمی بازار من تنها تویی
« من ندانم با که گویم شرح درد »
آخ تورم جانمان در شیشه کرد
آن زمان یادش بخیر اندر بهار
می خریدیم بنزین لیتری هزار
از گرانی « روز ها بی گاه شد »
پول ما چون یوسفی در چاه شد
یک جهان بدبختی ام را دیده اند
« در نفیرم مرد و زن نالیده اند »
رنگ و بوی وعده هایش این نبود
قول او این قیمت بنزین نبود
آن که روی قیمت بنزین کشید
« پرده هایش پرده های ما درید »
بر دلم صابون زنم حیران و زار
ای خدا بنزین شود لیتری هزار
« دست من بشکسته بودی آن زمان »
چون که دادم رای بر آن خوش زبان
« ای خدا ای فضل تو حاجت روا »
بعد خوبان یک دمی بنگر مرا
ابر را فرمان بده باران شود
قیمت بنزین کمی ارزان شود
از گرانی گشته ایم ما کیش و مات
دائما هم می خوریم چایی نبات
« آتش است این بانگ نای و نیست باد »
هر که کارت سوخت ندارد نیست باد
شعر من مداحی بنزین شده
چند مصراع هم در آن تضمین شده
دیگر اندر جان من امید نیست
ای خدا بالا سرم خورشید نیست
رنگ خودکارم بشد دیگر تمام
« پس سخن کوتاه باید والسلام »
#ابوالفضل_پورشریعه الف_پاییز
در آخر باید گفت تنها راه نجات کشور از بحران های پیش اومده حمایت و ولایت پذیری و اتحاد با رهبر عزیز و بزرگواره انقلاب می باشد ..