تا خوشه اي ز رنج نچيني نمي شود
تا ماجراي عشق نبيني، نمي شود
همدرد با كسي كه جهانش جهنم است
وقتي كه در بهشت بريني نمي شود
جانها فدا شدند كه ايران وطن شود
در كنج عافيت چو نشيني نمي شود
از خاك هم باز به افلاك مي پرد
شاهين اسمان كه زميني نمي شود
-تا اخر هستم
-تو مي توني بپري
-هواپيما هيدروليكش از دست رفته
-هر وقت خواستي بپر
خسروي با صداي مطمئن جواب داد
-قربان من تا اخرش هستم
تقريبا كل سيستم هيدروليك هواپيما از دست رفته بود سرهنگ بختياري كابين جلو و سروان خسروي کابين عقب بودن و در برگشت از مامويت جنگي توسط يكي از پدافند هاي دشمن مورداصابت قرار گرفتند
در شرايط نرمال بايد به پايگاه بوشهر برمي گشتند اما بايد در نزديك ترين باند پروازي فورس لندينگ مي كردند
- ميريم برا نشستن روي باند اميديه
(بختياري با صدايي پر از هيجان و اضطراب )
اضطراب سرهنگ بختياري بي چا نبود زيرا باند اميديه در اثر بمباران هاي متعدد آسيب جدي ديده بود و محل قابل اطميناني براي فرود نبود
خسروي جواب داد :
- بله قربان با هدينگ ٢١٩ درجه به باند مي رسيم
اخرين هماهنگي قبل از فرود را با او انجام داد
- هر وقت احساس خطر كردي اجكت كن
منتظر دستور من نباش بدون نگراني اجكت كن
در وضعيتي بليد اجكت انجام شود که از طرف فرمانده هواپيما دستور صادر شده باشد و با هم در اين مورد هماهنگ باشند اما در اين مورد ، به خسروي تاكيد داشت كه هر وقت احساس خطر كردي بدون اجازه و هماهنگي هم مي توني اجكت كني
خسروي در جواب همان جمله را تكرار كرد
- قربان تا اخر با شما هستم
اين صلابت و قدرت به سرهنگ بختياري كه خود دلاوري بي بديل بود اميد بيشتری می داد
نزديك باند شدند و با مهارت در قسمتي از باند كه اسيب كمتري دیده بود ، فانتوم زخمي را فرود آوردند
پرسنل و فرمانده اميديه به استقبال آنها امدند .
-خدا كمك كرد خيلي وضعيت خطرناكي بود هدف را زديم و كامل نابود شد در برگشت مورد اصابت قرار گرفتيم
سرهنگ بختياري براي فرمانده پايگاه گزارش مي داد
و
اشاره ای به جناب خسروي کرد و گفت :
-اين دلاور لر هم امروز شجاعانه و بدون ترس همراهيم كرد.
او هميشه همراه خوبي بود
وقتي ازدواج كرد قرار بود همراه خوبي براي همسرش باشد و در اين مورد اصلا كوتاهي نمي كرد مگر در زمان ماموريت هايي كه مجبور بود دور از خانه باشد .
همسر او در كودكي شاهد مرگ يكي از همبازي هايش در چهارشنبه سوري بود و از ان به بعد اختلالات روحي رهایش نمی کرد .
خسروي هميشه سعي داشت كه فشارهاي جنگ و بمباران و وضعيت خانواده شهداي خلبان روي او تاثير منفي نگذارد .در ان روزها در هر پرواز يكي از خلبانان در ماموريت هاي خطير جنگي شهيد مي شد و خانواده هاي انها در پايگاه عذاب وحشتناكي را متحمل مي شدند
در ان سالها به این دلیل که ؛ چند تن از خلبانان بعد از اجكت در خاك عراق توسط مردم و يا ارتش عراق كشته شده بودند ، به هر خلبان يك كلت كمري داده بودند كه در پرواز همراهشان باشد .
در يكي از روزها كه خسروي كمي دير مي رسد همسر او به دليل فشار رواني بالاي جنگ و مشاهده خانواده هاي شهدا و همچنين اثرگذاری خاطره ی بد كودكي دست به اين كلت برد و اقدام به خودكشي کرد و .اين اتفاق تلخ پايگاه را در غم و اندوه فرو برد و سروان خسروي را عزادار کرد .
او اولين بار نبود كه غم از دست دادن عزيزانش را تحمل می کرد .
چند سال قبل تر از این ماجرا برادرش را كه يكي از خلبانهاي ماهر نيروی هوایی بود ، در سانحه اي از دست داده بود . آن حادثه تاثير غم انگيزي روي او و خانواده اش گذاشت و اكنون هم از دست دادن همسر و غم فرزندي كه بدون مادر شده است .
بيشتر خلبانان و پرسنل براي دلداري او در مراسم خاك سپاري همسرش حاضر شدند .
همسر خسروي را در نو آباد ممسني به خاك سپردند .
قبري كه دورش را حصار میله ای کشیده بودند و ان مقبره برای یک نفر بزرگ بود و اين بزرگي ، تعجب همگان را برانگیخته بود.
خسروي مجدد به پرواز برگشت
هيچ اندوهي او را از فداكاري براي وطنش باز نمي داشت
تحمل داغ برادر و غم از دست دادن همسر و مسئوليت بزرگ كردن بچه و نگراني پدر و مادر خسروي ، هيچ كدام او را از پرواز خطير جنگي دور نكرد .
او با خودش عهد كرده بود كه تا اخر می ماند و اين حضور را با شركت در عمليات خطير اچ سه نشان داد
در اين عمليات كه از پيچيده ترين و خطير ترين ماموريت هاي جنگي تاريخ است خسروي يكي از خلبانان شركت كننده بود و اين نشان دهنده ی تبحر بالا و جسارت او بود كه اجازه داشت در اين عمليات ويژه شركت كند .
اين عمليات با موفقيت تمام انجام شد و خلبانان با طرحي ويژه با گذشتن از مرز ايران وارد خاك عراق شدند و بين مرز سوريه و عراق با ارتفاع پايين چند بار سوخت گيري كردند و حدود ٧٠ هواپيماي عراقی را در دورترين نقطه از مرز ها نابود كردند و به سلامت به وطن باز گشتند .
خسروي به عنوان يكي از دليران اين عمليات مورد تقدير فراوان مسئولين كشوري و لشگري قرار گرفت .
به خسروي لقب شاهين نور اسمان و رستم ممسني داده بودند .
پروازهاي او در آسمان زادگاهش ، او را شهره ی خاص و عام كرده بود و مردم صداي بالهاي او را مي شناختند و منتظر حضورش بودند
او مجموعه ای از آرزوها و غرور مردمش بود ، آرزويي براي ايراني قدرتمند و غروري به خاطر ايراني بودن .
اين شاهين بلند پرواز بعد از بسياري از عمليات هاي برون مرزي براي آموزش شاگردان و همتا سازي خلبانان جوان به تهران آمد و در گردان اموزشي مشغول آموزش خلبانان شد .
آخرين بار شاهين براي پروازی آموزشي برخاست .
ان روز سقف ابر بسيار پايين بود.
اين ابرهاي سياه و هواي نامساعد براي او تازگي نداشت ومايل بود همين شرايط نامساعد را نيز به خلبانهاي جوان اموزش دهد تا كسب تجربه اي براي انان باشد
بعد از ورود به منطقه پروازي ، هماهنگي با رادار و عوض كردن فركانس ، مانورهایی را آغاز کرد و در يكي از این مانور ها در انبوهي از ابرهای نزديك به زمين محو شد و در كمال ناباوري سقوط کرد و شاهين بلند پرواز پرهايش پرپر شد.
اين سانحه اي دلخراش بود . استادي شجاع و كارآزموده و جنگ ديده را از دست دادیم و نيروی هوایی این غم و اندوه بزرگ را به سوگ نشست .
شاهين _رستم ممسني_ را به زادگاهش بردند اين بار مردم چشمهایشان را به جای آسمان به جاده دوختند تا از جسد علي خسروي استقبال كنند .
جمعيتي انبوه در اين مراسم حضور داشتند حضور مردم باشكوه ترين صحنه ها را رقم زد انها مي خواستند بگويند كه " اي شاهين اسمان ! ما هم تا هميشه پرواز تو را به خاطر خواهيم داشت"
او را به سمت همان قبري بردند كه همسرش ساکن آن بود و مردم تازه متوجه شدند كه بزرگي ان مقبره بي دلیل نبوده است و خسروي ، جاي خودش را دركنار همسرش از قبل مشخص كرده و وفای عهد را به جا آورده بود
" من تا اخر با تو هستم "
تا خوشه اي ز رنج نچيني نمي شود
تا ماجراي عشق نبيني، نمي شود
همدرد با كسي كه جهانش جهنم است
وقتي كه در بهشت بريني نمي شود
جانها فدا شدند كه ايران وطن شود
در كنج عافيت چو نشيني نمي شود
از خاك هم باز به افلاك مي پرد
شاهين اسمان كه زميني نمي شود
یادش گرامی
سرهنگ خلبان محمدرضا ملکی - باتیس
ارسال پیام خصوصی
سید هادی محمدی
علی نظری سرمازه
مهرداد مانا
محمد شریف صادقی
وحید سلیمی بنی
مسعود معادی 
لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم) 
بسیار زیبا و شورانگیز بود
در وصف شهدای گلگون کفن خلبان