چهارشنبه ۵ دی
سه کام حبس شعری از موسی حسین پور
از دفتر سیگار خاموش نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ جمعه ۱ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۰۷ شماره ثبت ۷۹۰۰۱
بازدید : ۳۶۵ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب موسی حسین پور
|
فکرش را بکن
سال ها تلاش کنی که فراموش کنی
آنوقت تقدیر و سربازی دست در دست هم
تو را به آن جا که نباید ببرند ، ببرند
چرا رهایم نمیکنی چرا
خدایا خودت گفته ای پس از هر سختی، آسانیست
چرا نمیتوانم
چرا گوشه ای کز کرده ام
چرا زود رنج شده ام
چرا هر چه می روم نمیرسم
چرا پایان ندارد این غمی که میخورد ذره ذره وجودم را
آخر او که حتی اسمم را گمان نکنم بیاد داشته باشد
آخر نمی داند
نمی داند افسردگی یعنی چه
نمی داند سخت است دربرابر حرف های سیاه روزگار برچسب خنده بر صورت داشتند یعنی چه
اکنون مرز گریه و خنده را نمیدانم
مثل سربازی که لب مرز ایستاده و مرگ و زندگی را نمیداند
تنها و تنها ناموس و وطنش را میشناسد
نمیدانی
چقدر بی انصاف است غروب پادگان
اینبار دیگر کنارم نیستی
از روی برجک خیره میمانم به شهر
شاید تو که نه شاید کسی شبیه به تو از ذهن پریشانم گذشت
من آن بالا منتظر میمانم
تو هر جای دنیا میخواهی باش
اکنون خوب میدانم چرا سربازها اغلب سیگار میکشند
چرا سربازی یک عمر زمان میخواهد
چرا سرباز را مرد می نامند
ميروم اما تویه نامرد راحتم بگذار
بگذار اکنون سیگارم را روشن کنم
و
در سه کام حبس بسرایمت تا ابد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.