جمعه ۲۳ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
پیری نشسته بود کنار یکی گذر تا که شود دلیلِ غریبانِ رهگذر
از قصد و مقصد راهی بگیر تا زاد و طعام و نیازهایی فزون تر
روزی بدید جوانکی را شتابناک کاو می دوید قاطع وغافل ز پا و سر
گفت : ای جوان کجا اینچنین دوان؟ بی اعتنا به سلسله بندانِ خیره سر
داری خبر ز خطرهای پیش رو؟ دانی تو هیچ عاقبت کارِ پُر خطر؟
گفتا : حقیر درصددِ کسبِ حاجتی راهی شدم واله به میدان این شرر
آورده اند خبرکه کریمی ز اغنیا بر روی مردم مسکین گشوده در
هم جامه و آب و غذا بذل می کند هم می کِشد نازِ فقیران به سیم و زر
گربا شتاب می دَوَم این راه را مگر نایل شوم به غنایمی هر چه بیشتر
خندید پیر و برخاست ازجای ناگهان پرسید از جوانک سؤالی پُر از اثر
گو از چه راه واثق این راه گشته ای؟ چون آگهی به صِحّت واسقام این خبر؟
لختی درنگ کرد جوان و جواب داد: از معتمدی شنیده ام با دو گوش سر
گفتا: بِدان که گوش بهرِ شنیدن است نی از برای باور و ره رفتن ای پسر
آیا به چشم خود احدی را بدیده ای کاو رفت و بازگشت از این راه پیشتر؟
گفتا: که نی ! گفت: پس ای خام آدمی ای از جهان و کارِ جهاندار بی خبر
این گونه مطمئن به طریقی شتافتن عمری تجربه می طلبد بحری از بصر
|
|
نقدها و نظرات
|
درود و سلام بر جناب استکی عزیز متشکرم شما لطف لطف دارید استاد بزرگوار | |
|
سلام جناب میناآباد عزیز از حضور و محبت جنابعالی سپاسگزارم پاینده باشید | |
|
درود و سلام بر روح بزرگ این ادیب و شاعر بزرگوار | |
|
سلام و درود بر جناب سخایی عزیز من هم تمام خوبی های دنیا را برای شما دوست عزیز آرزو می کنم سپاسگزار حضور مهربانانه جنابعالی هستم سرفراز باشید همیشه | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر معنی است
دستمریزاد