ای جاهلان خفته در این خواب ای کاش بیدار شوید
از خواب غفلت ُ نادانی خویش، ای کاش بیدار شوید
ندیدید عمر را که چقدر تا به امروز زود گذشت ؟
این کشتی کهنه دگر غرق شد، ای کاش بیدار شوید
روزی رسد که یکایک به خواب ابدی خواهیم رفت
با تکّه ای کفن، نه بیش به دیار باقی خواهیم رفت
اکنون که توانش هست بکوشیم از برای آن بیداری
تا که حسرتش آن روزی مخوریم که خواهیم رفت
هوشیار شویم ُ زساقی باز شرابی نو طلب کنیم
از برای پیمودن راه زِخالق، کَشتی نو طلب کنیم
دراین عصر زِمستی ُ هر مستی ارشه پاک کنیم
هوایی صاف، بی هیچ طوفانی از او طلب کنیم
زِساقی شرابی را طلب کنیم که باقی نخواستند
سبو مَشکنیم همچو کسانی که ساقی نخواستند
به نرمی بیایید تا ابد جملگی یک "ما" شویم
همره جماعتی مشویم که سهم مساوی نخواستند
در آخِر؛
زِایزد بر شما خیر و برکت ها، شادمانی آرزو دارم
تنی سالم، دلی خوش در این زندگانی آرزو دارم
امیدم جز رسیدن به معشوق حقیقی هیچ نیست
از خدایم بر شما ذهنی آزاد امّا منطقی آرزو دارم
شَه راز - ۲۷ شهریور ماه ۱۳۹۸ خورشیدی
در وصل هم
ز عشق تو ای گل در آتشم
عاشق نمی شوی که ببینی چه می کشم
با عقل آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ســــــــــــاخته از آب و آتشم ـــــــــــــــــــــــــــ شــــــــــــــهریار
_________
درود جناب دقایقی ارجمند