دوشنبه ۳ دی
آن شب که بودم مهمان تو شعری از حسین خاموش
از دفتر غزل نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۲ شهريور ۱۳۹۸ ۱۰:۳۱ شماره ثبت ۷۷۰۲۹
بازدید : ۳۵۵ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب حسین خاموش
|
هرگز یادم نمی رود ان شب که بودم من مهمان تو
تو سر گرم صحبت و من خیره بودم به چشمان تو
وقتی سخن می گفتی شیرین تر از شهد و شکر
قطره قطره عسل می چکید از دور لبان تو
فضای اتاق را معطر ساخته بود عطر تنت
شب را روشن کرده بود چهره ی تابان تو
هر دل پژمرده را تازه می ساخت قه قه ی خنده هایت
گل می گفتی و می خندیدی و من بودم حیران تو
آن شب دل و دین و ایمان را باخته بودم به خدا
من بودم غلام تو و سراپا گوش به فرمان تو
با این چشمان مست و لبان میگون و بدن طناز
قاتل و ویرانگر، مثل داعش و طالبانٍ تو
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عاشقانه و زیبا بود