شنبه ۱ دی
|
دفاتر شعر حسن مصطفایی دهنوی
آخرین اشعار ناب حسن مصطفایی دهنوی
|
« ابر فيض »
من زِ صحراي تو، يك خوشه بچينم چه شود
از نباتات تو يك ميوه ، بچينم چه شود
بي تو يكدم نـتوانم ، بـنشينم چه شود
سايه ي ابر لطيفـت ، بـنشينم چه شود
نظم اركان جهان ، جمله به دست تو بُوَد
ارتباطـش به يقيناً ، كه بـبينم چه شود
سالهايي است ، كه بنشسته به فرمان توام
من چه تدبير كنم، بي تو بشينم چه شود
ابر فيض تو بـبارد ، به دريا و به دشت
شبنمـي گـر بـزند روي زمينم چه شود
گر دعاي شب من نيست ، قبولت چه كنم
به نظر مي رسد ، آلوده از اين خرقه1 شود
در دوصد خوف و رجا ام2،من از آن قدرت تو
قدرتـت ثابت اگر شد ، به يقينم چه شود
فكرم اطراف جهان مي نگردد ، قدرت تو
كو مميز ، كه همين فكر سرم زُبده3 شود
حافظ اسرار تو را بر همه ي خلق بگفت:
لازم آمد ،كه ديگر باره زِ من گفته شود
من سيلمان ني ام ،اما به مَنت فيض روا است
سايه ي فيض تو افتد ، به جبينم4 چه شود
فيض حُسن تو ، سراسر همه دنيا بگرفت
آن به من گر نـرسد، من كه غمينم چه شود
جمله مخلوق ،كه دلبسته ي زلف تو شدند
گر به ظاهر ، سر زلف تو بـبينم چه شود
دور تا دور جهان، حُسن5 تو ديدم همه عمر
عاقبت عمر حَسن ،صرف همين نكته شود
٭٭٭
1- لباس كهنه 2- ترس و اميد 3- پسنديده 4- پيشاني 5- جمال – خوبي
|
نقدها و نظرات
|
درود ها استاد نظر لطف شماست پاینده باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.