« باغ جنان »
گر عمر من و چرخ کهن سرنگون شود
ناید خدا به چشم ،که بر من عیان شود
نام خدا ،كه دور بشر انتشار يافت
تا هر بشر به نام خدا ، مهربان شود
بـتواند اين بشر ، به خـدا پي برد
تا نام آن خدا ، زِ بشر بر زبان شود
نام خداي ما زِ ازل بوده است و هست
نامـش براي هـر بشري كاروان4 شود
هـر فرد صالحـي به خدا ، اعتقاد يافت
از گفتگو توان، به خدا هم عنان5 شود
گر هـر بشر به امر خدايـش ادامه داد
از فكر مي توان به سوي آسمان شود
يك جا خداي را ،كه به ظاهر كسي نديد
آيا چه نكته اي است،كه از ما نهان شود
هـر فرد زاهدي كه به باطن خدا بديد
گفتا همزبان به دل مغـز و جان شود
قهر خدا به هر بشري مي توان رسد
كي هر بشر توان به خدا سرگران1 شود
فيض خدا به هر بشري مي توان رسيد
گر هر بشر به فيض خدا ، ديدبان شود
هر كس به راه حق و حقيقت عقيده داشت
در راه و رسم حق بُوَد و غرق خون شود
همچون حسين(ع) كس به ديار خطر نرفت
در آن ديار ، هر كه رَوَد ناتوان شود
آدم برون نمي رود ، از راه كام خود
در راه حق نمي شود ، آن كامران شود
يارب ،حسن به نام تو بسيار عقيده داشت
تا آنكه عاقبت سوي باغ جنان شود
٭٭٭
4- وكيل – قطار 5- همراه - فرمانبر
1- خشمناك – متكبر