"چه بنویسم از تو ای آقای من که تو خود ، شاه بیت عشقی "
می دانی چرا؟
باز شوری در زمین بر پاست می دانی چرا ؟
آسمان تا آسمان غوغاست می دانی چرا ؟
از غمِ خورشید دنیا هم سیاه و تیره شد
آفتاب بر نیزه ها پیداست می دانی چرا ؟
ماه روئی چون محمد، قصد میدان کرد و رفت
بعد او دیگر پدر تنهاست می دانی چرا ؟
کودکی بر روی دست عشق ناگه جان سپرد
تیر و یک شش ماهه واویلاست می دانی چرا ؟
مردِ باران در کنار آب ها لب تشنه ماند
آخر او سقای رویاهاست می دانی چرا ؟
از زمین و آسمان آوای غم آید کنون
شاه مردی یکه و تنهاست می دانی چرا ؟
از میان قتلِگَه یاس کبودی سبز شد
عطر و بوی مادرش زهراست می دانی چرا ؟
خواهر آشفته ای این سو و آن سو میرود...
در دلش توفانی از غم هاست می دانی چرا ؟
باز هم آوای یا زینب می آید به گوش
دختری در حسرت باباست می دانی چرا ؟
باز هم ماه محرم باز رنگ عاشقی
کربلا سوداگر دلهاست می دانی چرا ؟
سینه ام را غصه ای هی میفشارد وایِ من
چند روزِ دیگر عاشوراست می دانی چرا ؟
# فائزه ناظر
۹ شهریور ۱۳۹۸
سپاس فراوان از مدیران محترم سایت شعر ناب
آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
سرشار از عشق و حماسه
دستمریزاد
اجرتان با سقای کربلا